انتخاب پزشک فارغ از جنسیت، حقی همگانی
جنسیتزدگی ایدئولوژی جمهوری اسلامی در پی محدودکردن زنان در امر درمان
حکومت ایران مدتی است از تریبونهای مختلف بر تفکیک جنسیتی بیماران و پزشکان تاکید میکند و خواهان آن است که معاینه و درمان بیماران زن تنها از سوی پرسنل درمانی زن صورت گیرد. گامی نگرانکننده در حوزه سلامت زنان.
مدتی است در رسانههای نزدیک به حکومت این بحث شکل گرفته که تنها پزشک زن باید زنان را معاینه کند و حتی کمپینی در این راستا به راه افتاده است.
چنین اظهار نظرهایی نگاه جنسیتزده و ایدئولوژیک به مسالهای نظیر درمان، تلاش بدنه حاکمیت برای محدودتر ساختن ساحت آزادیهای فردی زنان را در جامعه امروز ایران افشا میکند.
اخیرا خبرگزاری فارس (وابسته به سپاه پاسداران) گزارشی مبسوط منتشر کرده تا در آن این نگاه ایدئولوژیک را اشاعه دهد که زنان باید به پزشک زن مراجعه کنند. این نخستین بار نیست که چنین تبلیغات ضدزنی در امور مربوط به سلامت از سوی مقامات جمهوری اسلامی یا روحانیون مطرح میشود. اواخر مهرماه و پس از شروع گسترده واکسیناسیون بود که نماینده رهبر جمهوری اسلامی در قم، خواستار رعایت موازین شرعی و استفاده از افراد همجنس در روند واکسیناسیون شده بود که واکنش افکار عمومی را در استهزا این اظهار نظر در پی داشت. در گزارش پیش رو تلاش شده تا بر ابعاد مختلف این محدودسازی جنسیتی نور تابانده شود و نظر شهروندی که به تازگی پروسه درمانی طولانی مدتی را پشت سر گذاشته نیز انعکاس یابد.
اختلاف نظر بنیانگذار انقلاب و رهبر فعلی در حکم شرعی
بهنظر میرسد امروزه برخی گروهها در جامعه کاسه داغتر از آش هستند و میخواهند ایده کنترل زندگی زنان را از هر روشی که برایشان ممکن است محقق کنند. جالبتر آنکه بین مراجع تقلید نیز در این حوزه وحدت نظر وجود ندارد. در این راستا نظر خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی را با نظر خامنهای رهبر فعلی مقایسه میکنیم. آیتالله خمینی در این باره در رساله خود گفته است:«اگر مراجعه به پزشک مرد ضرورت دارد مانعی ندارد.» این در حالی است که در رساله خامنهای رهبر کنونی جمهوری اسلامی این نگاه محدودکننده را پررنگتر شاهدیم:«اگر معاینه و درمان منوط به نظر و لمس حرام باشد جایز نیست.»
این اظهار نظر نشان میدهد حتی در بدنه حاکمیت در مورد چنین محدودسازیای همسویی علنی وجود ندارد و احکام صادر شده از سوی دو مرجع تقلید شیعی با هم تفاوت دارند.
سلامتی دوباره اولویت است یا جنسیت کادر درمان؟
لیدا ۵۰ سال دارد و بهتازگی توانسته سرطان نسبتا پیشرفته رحم و تخمدان را که درگیر متاستاز به روده بزرگ نیز شده بود را با چند جراحی و دورههای شیمیدرمانی و پرتو درمانی با سلامت نسبی پشت سر بگذارد. او ساکن شیراز است و برای جست و جوی بهترین پزشکها و کادر درمانی مدام در بین تهران و شیراز در رفت و آمد بوده است. لیدا درباره چنین اظهار نظری با طعنه میگوید:
«روزهایی که درد سرطان در جانم زبانه میکشید تنها به یک چیز فکر میکردم، این که بتوانم دیگر بار بدون درد زندگی کنم و بدانم که زنده میمانم. با این که هم خودم و هم همسرم اعتقادات مذهبی داریم اما برای هیچ یک از ما مسئله این نبود که جراحی که بناست رحم و تخمدان مرا تخلیه کند مرد است یا متولیان اتاق جراحی زن هستند یا مرد. این موضوع در کمترین درجه اهمیت قرار داشت. مهم برای ما این بود که بتوانیم حاذقترینها را پیدا کنیم و با مراجعه به آنها و فراهمکردن بهترین امکانات من دیگر بار بتوانم زندگی کنم.» او با اشاره به یک روز دردآلود زندگیاش میگوید که چهطور رزیدنتی که مرد بود توانست آلام او را کاهش دهد:«یک شب پس از جراحی تخلیه رحم و تخمدان خونریزی کشندهای پیدا کردم و دسترسی به جراح و کادر درمانم در تهران نداشتیم و به شیراز بازگشته بودیم. نصفه شب بود که به بیمارستان حافظ مراجعه کردیم و آنجا رزیدنتی جوان که نهایتا سی و چند سال داشت وضعیت مرا بررسی کرد و بهترین تجویز را داشت. طوری که وقتی تجویز او را روز بعد با جراحم در تهران چک کردم کاملا تآیید کردند. در این لحظهی اضطرار وقتی تنها گزینه موجود در آن نصفه شب دردناک و کشنده یک پزشک مرد بود آیا من باید به جنسیت او فکر میکردم یا به رهاییام از وضعیت دردناکی که داشتم؟»
نظر شخصی لیدا درباره چنین خبری توأم با بدبینی است:
«میخواهند زنان را محدود کنند و این در سیاستهای آموزشی مخصوصا در حوزه آموزش عالی در رشتههایی مثل پزشکی پیداست. سهمیه دختران در پذیرش برای رشته پزشکی بعضا کمتر از پسران است و این نشان میدهد هدف اصلی این است که به زنان میدان کمتری برای بروز و ظهور استعدادهایشان قرار است داده شود.»
درنهایت صحبت لیدا درخصوص کادر درمان این است:
«وقتی درد داری به یک چیز باید فکر کنی: سلامتی. در این بین چهطور میشود بهجای بهترین انتخاب ممکن، به جنسیت پزشک یا کادر درمان اندیشید؟»
وضعیت کادر درمان در بزنگاههایی نظیر پاندمی
سویه دیگر چنین محدوسازیای را میتوان در بزنگاههایی نظیر پاندمی سنجید. اگر به روزهای اوج کرونا برگردیم و شرایطی را تصور کنیم که در آن هزاران انسان بر اثر ابتلا به کووید ۱۹ در اتاقهای مراقبت ویژه بیمارستانها بستری بودند و زیر ونتیلاتور توانستند زنده بمانند، در چنین شرایطی میشد به این اندیشید که پرستار بهیار یا پزشکی که مسئول رسیدگی به هر بیمار است در شرایطی که خیل بیماران در بیمارستانها جان میسپردند چه جنسیتی دارند؟ آیا این نگاه ایدئولوژیک درکی از وضعیت اورژانسی دارد یا تنها به کنترلگری و محدودسازی مشغول است؟
مناطق محروم، قربانی اصلی محدودیتها
بر اساس قوانین کشور، فارغالتحصیلان مقطع پزشکی عمومی، تخصصی و فوق تخصصی، باید طرحهای خود را در مناطق محروم و خارج از مرکز بگذرانند اما پس از اتمام طرح به شهر مبداء و محل سکونت باز میگردند؛ همین موضوع باعثشده تا کمبود پزشک متخصص در مناطق محروم محسوس باشد. در چنین شرایطی چهطور باید به جنسیت پزشکان اندیشید؟ در شرایطی که دسترسی عمومی به پزشک با بحران مواجه است و امکانات پزشکی و درمانی در حداقل خود موجود است چنین ایدئولوژی محدودکنندهای چه پاسخی دارد؟ تصور کنید در روستاهای سیستان و بلوچستان زنی به بیماری مبتلاست آیا اولویت درمان او خواهد بود یا جنسیت پزشک؟ چنین نگاهی زنگ خطری برای قربانیشدن مردمان مناطق محروم بیش از سایر شهروندان است چراکه وضعیت دسترسی به حداقلهای درمانی نیز درباره این شهروندان مسئله اصلی است چه برسد به انتخاب جنسیت کادر درمان.
آنچه در جریان بهراه افتادن این دست کمپینها نگران کننده است اولویت اعتقادات بر جان انسانهاست. نکتهای مغفول که دیگر بار بازتابدهنده آرای گروههای وابسته به حاکمیت در برابر صیانت از جان و سلامت شهروندان است. با اولویتبندی جنسیتی آیا زنان در حوزه سلامت عمومی با مشکل مواجه نخواهند بود؟ آیا پزشکان زن توانمند و حاذق از خدمت حداکثری محروم نخواهند شد؟
سویههای خطرناک بهراه انداختن چنین پویش ایدئولوژیکی، کم نیست. باید دید افکار عمومی در برابر چنین رویکردهایی چه واکنشی دارند و درنهایت گروههای نزدیک به حاکمیت تا چه حد موفق خواهند شد سیاست کنترلگری زنان را حتی در حوزه درمان و سلامت پیادهسازی کنند.