زینب کریمی؛ طالبان مدرسهاش را به آتش کشید اما دست از تدریس برنداشت
«زینب کریمی» را در شهر «بامیان» افغانستان به خوبی میشناسند. زنی با صورتی مهربان که سالهای سال، پیش از حکومت «طالبان» معلم بود و بعد از آن هم به معلمی ادامه داد. بسیاری از زنان تحصیلکرده این شهر، روزگاری شاگرد او بودند. زنی که چند سال زودتر از موعد، خودش را بازنشسته کرد و به سمت تجارت صنایع دستی رفت و به دیگر زنان کار یاد داد و آنها را به بازار اشتغال وارد کرد. حالا که حکایت روزگار افغانستان به صلح با طالبان کشیده شده است، او هم مثل برابریخواهان و آزادیخواهان افغانستان، نگران است که مبادا آنچه به چشم و جان دیده و چشیده است، دوباره بر سر زنان این سرزمین آوار شود.
***
«صدای شلیک بلند شده بود. شنیدم که کسی گفت طالب آمده است. دویدم و به سراغ شاگردان مدرسه رفتم و آنها را از پنجره به بیرون هدایت کردم که آسیب نبینند و گلوله نخورند. همه را سالم از مدرسه بیرون کشیدم. یک کارمند مرد داخل مدرسه ماند. نتوانستم او را صدا کنم. فرصتی نبود. خودم را هم از پنجره به بیرون پرت کردم و به جنگل گریختم.»
این روایت همان لحظهای است که ورود طالبان به شهر بامیان مقابل چشمان زینب کریمی اتفاق افتاد. معلمهایی که به رادیو دسترسی داشتند، از ورود طالبان به این شهر مطلع شدند و بسیاری از رفتن به مدرسهها خودداری کردند. بسیاری از دختران هم از همان لحظه پخش خبر، دیگر قدم به مدرسه نگذاشتند. اما ۳۰ دانشآموز دیگر که از موضوع بیخبر بودند، به مدرسه «شیرین هزاره» آمده بودند که ناگهان صدای شلیک و فریادها، خبر از ورود طالبها داد
«زینب کریمی» در ادامه روایت آن لحظه برای «ایرانوایر» گفت: «دانشآموزان را راهنمایی کردم که به سوی خانه بروند. من در جنگل نشسته بودم که طالبان به مدرسه رسید. اول آن کارمند مرد را زدند و پرسیدند که معلم و دانشآموزان کجا رفتند. بعد صدای شلیک آمد و دود بلند شد. دو ساعت در جنگل نشسته بودم. حتی نمیتوانستم فرار کنم. آتش کمکم خاموش شد. به مدرسه برگشتم. دیدم آن مرد کشته شده است و وسایل مدرسه و کتابها و خود مدرسه را به آتش کشیدند.»
او پس از مواجهه با این واقعه، سریع به خانهاش گریخت، دست فرزندانش را گرفت و به شهرستان «بهسود» رفت تا به خیال خودش در امان باشد. در آن زمان، همسرش به ایران مهاجرت کرده بود و این زن، به تنهایی جور زندگی را به دوش میکشید.
«زینب کریمی» که از آموزش دختران افغانستانی ناامید شده بود، نخ میریسید و گلیم میبافت تا مخارج زندگی خودش و فرزندانش را تامین کند. او یک سال در بهسود ماند. در حالی که خانه، زمین و داراییهایش در بامیان بودند. در بامیان او را به عنوان «مادر معارفپرور» میشناختند. تمام عمرش به آموزش دختران گذشته بود؛ از تدریس در مدرسه شیرین هزاره و محافل خانگی، تا ایجاد مدرسه «عمه سنگری.»
بعد از یک سال از نقل مکان او، گروه طالبان در شهر بامیان عفو عمومی اعلام کرد و کسانیکه پیشتر در ادارات حکومتی ایفای نقش میکردند، بخشیده شدند. زینب کریمی هم از این فرصت استفاده کرد و به شهر خود بازگشت. عشق و علاقه آموزش به دختران باعث شد که زندگی را از نو آغاز کند و برای بازگشایی مدرسه دخترانه دست به کار شود.
او به همراه تعدادی دیگر از معلمها اقدام به تدریس مخفیانه دخترهای افغانستانی کردند و در چند خانه مسکونی مشغول به کار شدند: «فقط در خانهها، آنهم مخفیانه شاگردان را درس میدادیم. حقوقمان را به صورت آشکار از مدرسه دریافت نمیکردیم. به سراغمان میآمدند و در سایه گوشهای از دیوار از ما امضا میگرفتند و حقوقمان پرداخت میشد. حقوق ما را «سوئد» میپرداخت؛ آن هم به واحد «کلدار»؛ یعنی پول پاکستان.»
آنها توانستند دستکم سیصد دانشآموز دختر را به شکل مخفیانه آموزش بدهند. البته این فقط گروه طالبان نبود که با تحصیل دخترها مشکل داشت: «به صد طعنه و سختی درس میدادم. خیلیها فحش میدادند که کسی ندیده دختر درس بخواند. زنی بود که به من تف میکرد. هیچوقت یادم نمیرود که میگفت این زن معلم است، کمونیست شده و کافر است، کسی دیده که زن معلم باشد؟ چهل بار به من تف کرد. در حالی که الآن عروس و دختر همان زن، معلماند ولی من به رویش نمیآورم.»
معلمهای مدارس مخفیانه نمیتوانستند کتاب و محتوای درسی جدید برای دانشآموزان تهیه کنند. آنها از کتابهای تکهپاره قدیم استفاده میکردند؛ کتابهایی که به سختی میشد آنها را روخوانی کرد
پس از سقوط طالبان، مدرسه شیرین هزاره تعمیر شد و فعالیت خود را آغاز کرد. «وزارت معارف افغانستان» و «سازمان یونیسف»، به پاس زحمات زینب کریمی در سوادآموزی دخترها، از او تقدیر کردند. وزارت معارف تصمیم گرفت به پاس این همه سال زحمت، نام مدرسهای را زینب کریمی بگذارد: «دورههای بد و دشواری را سپری کردم. دستاورد من از مدارس مخفیانه خیلی خوب بود. دخترها با سواد شدند و حالا ما هیچ مشکلی از بابت معلم نداریم. بسیاری از همین دخترها ماما شدهاند، بسیاری دیگر روسایی در ارگانهای ریاست هستند. به آنها افتخار میکنم. این خودش دستاورد بزرگی است که شهر بامیان از بیسوادی نجات یافت.»
فعالیت زینب کریمی در مدرسه شیرین هزاره ادامه داشت تا هفت سال پیش که بعد از سالها تدریس، بازنشسته شد و به تجارت و صنایع دستی روی آورد. او در حال حاضر یکی از موفقترین زنان تاجر در بخش صنایع دستی است و برای زنان دیگر هم در همین زمینه، شغل دست و پا میکند.
او در پایان روایتهایش، نگرانیاش را از صلح میان طالبان و حکومت افغانستان چنین بیان میکند: «من نگران هستم. به این خاطر که طالبان هیچوقت نمیخواهد زنان کار کنند و درس بخوانند. من با چشمان خودم بامیان را دیدم و دانشآموزان دختر را نجات دادم. شنیدم که در دیگر شهرها، طالبها روی صورت دختران تیزاب پاشیدند و مدرسههاشان را آتش زدند. طالبان همیشه مقابل مدرسه و تحصیل دختران ممانعت داشت. اگر آنها در گفتوگوهای صلح سهمشان را بخواهند، هیچوقت پای قرارهاشان نمیایستند.»
İranwire