چالشهای زندگی پس از زندان برای زنان/ فرشته گلی
ماهنامه خط صلح – زنان معمولاً در توصیف زندان به مکان و فضای زندان توجه بیشتری کردهاند. به همین دلیل جدا شدن از سایر فضاهای عمومی از ویژگیهایست که مورد توجه آنها قرار میگیرد. به عنوان مثال، یک زندانی زن با تحصیلات زیردیپلم، با همسر فوت شده که سه دختر هم دارد و چهار بار سابقهی حمل و نگهداری مواد مخدر، میگوید: «در زندان شاید با عزیزت ۲۰۰ متر هم فاصله نداشته باشی، ولی پشت همون دیوار چال شدی.»
یکی دیگر از زندانیهای زن میگوید با زندانی شدن همه چیزش را از دست داده: «اعتبارم، آبروم، همکارهام، دوستهام و فامیلهام. همه یکجور دیگه روی من حساب میکردن.» او ادامه میدهد: «یک ماه اول پدرم اصلاً نیامد ملاقاتم… بدترین چیز توی زندان بیملاقاتیه.» در زندان دخترانی را میتوان دید که خانوادههایشان طردشان کردهاند. حتی گزارشهایی بوده که بعضی بیملاقاتیها به علت فشار زیاد روانی دست به خودکشی زدهاند. از علتهای دیگر اقدام به خودکشی میتوان به حس خودکمبینی، جلب توجه، عدم توان تحمل مشکلات و غیره نیز اشاره کرد. (۱)
زندان را میتوان مکانی دانست که زندانی را از محیط جامعه و هر آنچه مورد علاقهی اوست جدا میکند. این جدایی در نهایت به شکل قطع ارتباط با فرزندان و اعضای خانواده و طرد از سوی آنها آشکار میشود. علاوه بر این، در بین زندانیان طبقهبندیهای ذهنی و عینی وجود دارد که میتواند باعث جدایی و حس برتری یا ستیزهجویی میان خودشان شود؛ چنانکه زندانیان مالی ممکن است خود را متمایز از سایر زندانیان بدانند.
همانطور که اشاره شد، از جمله تبعات مهم منفی زندان برای زنان، طرد خانوادگی و اجتماعی است که اولین نمود عینی آن در ارتباطات خانوادگی در زندان آشکار میشود و با عنوان «زندانی بیملاقاتی» میتوان از آن نام برد. یکی دیگر از عوارض منفی و بسیار اثرگذار برای زنان زندانی از همپاشیدگی کانون خانواده و دوری از والدین یا فرزندان است. از نظر زنان زندانی، زندان عامل جدایی مادران از کودکان و گاهی سرگردانی و بیپناهی آنها میشود. چنانکه در برخی موارد کودکان این زنان مجبور به زندگی با اقوام، آشنایان، یا حتی نگهداری در پرورشگاه میشوند. کودکان کمتر از دو سال نیز به علت فقدان حامی، مجبور به زندگی در زندان به همراه مادر میشوند. روشن است که کودکی که در زندان بزرگ میشود دارای ویژگیهای خاص و منحصر به فردی خواهد بود و تبعات منفی آن در آینده میتواند در جامعه پدیدار شود. از اینرو بدون شک به زندان افتادن مادران میتواند اثرات جبرانناپذیری بر زندگی فرزندان باقی بگذارد و آنها را بیشتر از سایر کودکان در معرض آسیبهای اجتماعی مانند مشکلات تحصیلی و نیز ارتکاب رفتارهای بزهکارانه قرار دهد.
از سوی دیگر تحقیقات به عمل آمده نشان میدهد زنان صاحب فرزندی که به فرزندان خود علاقه نیز دارند، تمایل بیشتری برای ترک اعمال مجرمانه و بازگشت به زندگی داشتهاند. مادری با سه فرزند دختر بزرگسال در مصاحبه با مددکار میگوید: «دفعههای قبل که زندان میافتادم، لحظهشماری میکردم بیرون آمده و همان کارهای خلاف قبلی را تکرار کنم، ولی بار آخر میخواستم پس از آزادی از زندان برای بچهها کار کنم. دفعهی پیش فکر میکردم فلان مواد رو کجا گذاشتم که بروم بردارم و بکشم. این بار خودم رفتم خودم رو معرفی کردم. آن دفعهها یک درصد هم فکر نمیکردم وقتی بیرون آمدم مواد مصرف نکنم و حتماً میخواستم بکشم، اما ایندفعه بچهها به ملاقاتم میآمدند و از من میخواستند قسم بخورم که اینبار که آزاد شدم دیگر مصرف نکنم …و من به بچهها قول دادم.» (۲)
از جمله اثرات چالشبرانگیز زندان، موضوع آموزش و یادگیری بزهکاری، بزهکاری دوباره و بزهکاری بیشتر است. این مسئله باعث میشود بسیاری از زنان مجرم، در طول مدت حبس، جذب گروهها و باندهای خلافکار داخل زندان شوند و سبک و زندگی مجرمانهای را پیش بگیرند و البته آموزشدیدهتر و با روشهای جدید. همچنین ایجاد حس انتقام و کینهورزی نسبت به سایر افراد جامعه از جمله دیگر اثرات منفی زندان است. در واقع برخی معتقدند که زندان، افراد را کینهجو میکند و آنقدر به کسانی که معتقدند چوب دیگران را خوردهاند، فرصت و زمان میدهد که برای روزهای پس از آزادی و تلافیجویی نقشه بکشند و حتی آموزش هم ببینند. (۱)
به نظر میرسد که اندیشمندان حوزهی مسائل اجتماعی و جرمشناسی با وجود تغییرات به وجودآمده در زمینهی افزایش تعداد جمعیت زنان زندانی مخصوصاً در دهههای اخیر، به ویژه به مسائل و مشکلات آنان در هنگام بازگشت به جامعه، توجه زیادی نکردهاند. غفلت از این امر، افزایش میزان بزهکاریهای مجدد و بازگشت به زندان و نیز گسترش آسیبهای اجتماعی را به همراه دارد. برای محکومی که مدتی از عمر خود را در زندان گذرانده، دوران پس از حبس یکی از مهمترین مراحل زندگی محسوب میشود و بر زندگی و آیندهی افراد تأثیرگذار است. مسائل و مشکلات موجود در این دوران، حتی ممکن است مانع جدی بازسازی زندگی در دوران پس از حبس شود و مسیر زندگی زنان را مجدداً به طرف ارتکاب جرم و به دنبال آن زندانی شدن دوباره و چندباره بکشاند. به همین دلیل، شناسایی ابعاد زندگی زنان پس از دوران حبس و نحوهی روبهرو شدن آنها با اجتماع بزرگتر و چالشهای موجود در جامعه، اهمیت فوقالعاده دارد. پژوهشگران معتقدند ضمن بیان موانع پیچیدهای که زنان در پی زندانی شدن با آنها روبهرو میشوند، تقویت مداخلات و افزایش مشاوره و خدمات در همین زمینهها برای کمک به آنها ضروری است.
تحلیل مقررات و رویههای جاری در بسترهای کیفری نشان میدهد که در مرحلهی تشخیص و طبقهبندی زندانیان در سازمان زندانها به آسیبشناسی روانی و اخلاقی بزهکاران اهمیت داده شده ولی در مقابل به طور چشمگیری به موضوع شناسایی و برچیدن عوامل اجتماعی جرم، توجه نشده است. براساس نتیجهی یک پژوهش، ترسیم یک بستر علمی و منسجم برای اجرای فرایند بازپذیری اجتماعی بزهکاران، به سیاستگذاری در دو حوزهی کیفری و پساکیفری نیاز دارد. «در بسترهای پساکیفری، از سویی لازم است که موانع عمومی بازپذیری بزهکاران (موانع فرهنگی، اجتماعی و شغلی) از مسیر بازپذیری آنها برچیده شوند و از سوی دیگر، از رهگذر شناسایی حق آزادی مشروط برای کلیه زندانیان و نظارت و کنترل مؤثر فردی وضعی بر آن ها در این مدت، از سوق یابی بزهکار به سمت تکرار جرم، پیشگیری شود.» (۴)
در نتیجه، اساسیترین چالشهای زندگی زنان، پس از رهایی از زندان به شکل نهایی عبارتند از: شیوهی پذیرش و اتصال به خانواده، بازخوردهای زندان و روابط اجتماعی، سرزنش و تحقیر، احساس تنهایی، احساس محرومیت و عقب ماندگی، از دست دادن سرمایههای اجتماعی و اقتصادی، داغ ننگ و سوءسابقه و ترس از نپذیرفتن خانواده و جدایی از شبکههای خانوادگی که معمولاً در روزهای پایانی حبس تشدید میشود. علت هم این است که زنان زندانی میدانند که به دلیل طرد خانواده، احتمالاً با مشکلات مالی و معیشتی و همچنین، مشکل در پیداکردن محل سکونت مواجه میشوند. مطابق ارزیابیهای به انجام رسیده زنانی که از حمایت و پشتیبانی اعضای خانواده به ویژه همسران خویش بهرهمند میشوند، در فرایند بازسازی بسیار موفقتر از سایر زنان عمل میکنند. برعکس، زنانی که از حمایتهای همسر محروم هستند، در بیشتر مواقع با مسائل و مشکلاتی مضاعف مواجهاند که ناشی از مشکلات خانوادگی و زناشویی و نیز مشکلات پس از خروج از زندان است. حمایتهای خانواده و همسر شامل حمایتهای مالی و اقتصادی، کمک در پرداخت بدهی یا جریمههای نقدی، پیگیری پرونده، گرفتن وکیل، حضور در روزهای ملاقات و حمایتهای کاملی مانند همدلی و همدردی با زن، متقاعدکردن فرزندان، سرزنش نکردن و سرکوفت نزدن و مواردی نظیر اینهاست.
و سخن پایانی اینکه به طور کلی به نظر میرسد زنان برای مدیریت چالشهای زندگی پس از زندان، بیشتر راهکارها و استراتژیهای فردی را بر میگزینند که این کار معمولاً با تکیه بر حمایتهای خانوادگی و اتصال به شبکههای خویشاوندی است. بر این اساس، در زمینهی مدیریت چالشها و استراتژیهای مطلوب زنان برای کاهش تبعات حبس، خدمات جامعهمحور و جامع یا وجود ندارند یا میزان آنها اندک است که این امر باید به طور جدی مطالعه و بررسی شود. توجه جدی به این موضوع مهم است که نهادها و سازمانهای مرتبط و ذیربط، چه نوع خدمات و حمایتهای اجتماعی و جامعهمحوری را پس از خروج از زندان، به زنان ارائه میدهند و زنان چگونه از وجود این خدمات مطلع میشوند و از آنها چه استفادههایی میکنند؟