چرا تقاضای آتشبس در جنگ حماس و اسرائیل یک مطالبه فمینیستی است؟ -جودیت لوین /برگردان: فهیمه میری
برگردان: فهیمه میری
درست سه روز قبل از این که حماس حمله خونین هفتم اکتبر به غیرنظامیان اسرائیلی را آغاز کند و چهار روز پیش از آن که نیروهای اسرائیلی با مجازات ویرانگر دستهجمعی، غیرنظامیان فلسطینی را هدف بگیرند، فمینیستهای فلسطینی و اسرائیلی برای درخواست صلح گرد هم آمده بودند. صدها نفر از فمینیسیتهای فلسطینی و اسرائیلی در روز چهارم اکتبر با پوشیدن لباسهای سفید و فیروزهای، با روسری یا کلاه آفتابی، در کنار دیوار حائل اسرائیل در کرانه باختری اشغالی دور هم جمع شدند؛ اگرچه که بسیاری از زنان فلسطینی نتوانستند مجوز عبور دریافت کنند و حضور در این مراسم را از دست دادند. زنان حاضر در این تجمع، زیر سایبانی از چترهای سفید، به سمت «بنای یادبود مدارا» در اورشلیم راهپیمایی کردند. آنها سپس یک میز مذاکره نمادین در کنار دیپلماتها و دیگر شخصیتهای عمومی تشکیل دادند و بیانیه «ندای مادران» را برای حلوفصل غیرخشونتآمیز درگیری میان اسرائیل و فلسطین خواندند. این بیانیه که بهطور مشترک از سوی سازمان اسرائیلی «اقدام زنان برای صلح»[1] و نهاد فلسطینی «زنان خورشید»[2] نوشته شده بود، اینطور آغاز میشد: «ما، مادران فلسطینی و اسرائیلی، مصممایم که چرخه باطل خونریزی را متوقف کنیم و درگیری بین دو ملت را به نفع فرزندانمان تغییر دهیم»؛ یا همانطور که هدی ابوعرقوب، مدیر اتحاد برای صلح خاورمیانه تاکید داشت: “ما میخواهیم فرزندانمان زنده باشند نه مرده.”»
نامیدن این سند به عنوان «ندای مادران» را میتوان هم اقدامی عاطفی و هم راهبردی دانست. عبارت «زنان و کودکان» بهویژه اصطلاح «مادران و کودکان» میتواند هم قدرتمند و هم آسیبزا باشد. این اصطلاح برای مطبوعات، هنگامی که میخواهند خطری را بزرگ جلوه دهند، نمادی از «انسان» است و برای برخی از فمینیستها، یادآور این کلیشه که ظرفیت بیولوژیکی زایمان، زنان را بهطور طبیعی صلحطلب میکند و مسئولیتی ویژه برای مقابله با خشونت به آنها محول میکند. در عین حال، عبارت «زنان و کودکان» ممکن است با این انتقاد مواجه شود که زنان را در حدواندازه طفلهای شیرخواره درمیآورد. این عبارت چنین معنا پیدا میکند که کشتن یک زن از کشتن یک مرد بدتر است زیرا زنان نیز مانند کودکان بیدفاع، منفعل و بیگناهند. این امر در ارتباط با اسرائیل طعنهآمیز است زیرا دولت اسرائیل به برابری جنسیتی به عنوان یک اصل اساسی افتخار میکند و حتی خدمت سربازی را برای همه شهروندان بزرگسال اسرائیلی (به جز عربها و یهودیان ارتدوکس) الزامی کرده است. اما واقعیت این است که نگاهکردن از این زاویه به ماجرا، برای زنان اسرائیلی و فلسطینی که جسورترین صلحطلبان این درگیریاند، توهینآمیز است.
اعتراض زنان به جنگ؛ اقدامی فمینیستی
ضروری است که فمینیستها علیه جنگ، علیه اشغالگری اسرائیل و سرکوب مردم غزه اعتراض کنند. همانطور که حانا سفران، فمینیست اسرائیلی میگوید: «چطور میتوانید آزادی را برای خود بخواهید اگر آن را برای دیگران نخواهید؟» اما آیا زنان باید از جایگاه زنبودن خود علیه جنگ موضعگیری کنند؟ این یک مناقشه فمینیستی ادامهدار است اما غیرقابلانکار است که فمینیستها باید با اتکا به فمینیستبودن خود با جنگ مخالفت کنند. واقعیت این است که زنان به عنوان نگهبانان زندگی روزمره بهطور نامتناسبی تحت تاثیر جنگ و اشغالگری قرار دارند. بیانیه سال 2022 «مرکز زنان برای کمکهای حقوقی و مشاوره»[3] که یک سازمان حقوق بشری فمینیستی در شهر رامالله در کرانه باختری رود اردن است، توضیح میدهد که با توجه به نقشهای سنتی زنان در جامعه مردسالار فلسطین، چگونه سیاستهای اسرائیل مانند تخریب خانهها، محدودیتهای عبورومرور، یورشهای شبانه و دستگیری کودکان بار زندگی را روی دوش زنان خانواده افزایش میدهد. این سیاستها همراه با قوانین تبعیضآمیز مربوط به ازدواج و مسائل فرهنگی مدنظر اسلامگرایان رادیکال، سلطه مردان و وابستگی زنان را تشدید کرده و زنان را در روابط آزاردهنده به دام میاندازد.
زنان در شرایط جنگی به شیوههای دیگری نیز تحتتاثیر قرار میگیرند؛ از جمله تجربه خشونت جنسی. محققان مطالعهای جدید درباره تجاوز جنسی در زمان جنگ در اتیوپی مینویسند: «در محیطهای درگیری، تجاوز و خشونت جنسی بهعنوان ابزار استراتژیک، سیستماتیک و حسابشده جنگ، پاکسازی قومی و نسلکشی مورد استفاده قرار میگیرد.» آنها به برخی از آمار تقریبی در این زمینه اشاره میکنند از جمله این که ۳۹ درصد از زنان در جریان نسلکشی رواندا، ۲۵ درصد در آذربایجان، ۳۳.۵ درصد در لیبریا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. آنها مینویسند که تجاوز جنسی ممکن است «آخرین عمل تحقیرآمیز علیه قربانی پیش از کشتن او» باشد. با درنظرگرفتن این رویدادهای تلخ، میتوان برای زنان این حق را قائل شد که از جایگاه زنبودن خود علیه جنگ صحبت کنند. در حقیقت، این موضوع، اقدامی حقوق بشری است که جنبشهای فمینیستی معاصر را برای آزادی فلسطین و صلح عاری از خشونت بسیج کرده است.
رابطه میان سلطه مردانه و ستم استعماری
برای فمینیستهای فلسطینی، چه در خاورمیانه و چه در دیاسپورا، ارتباط میان سلطه مردانه و ستم استعماری یک امر بدیهی است. به عنوان مثال، گروه فمینیست فلسطینی[4] مستقر در ایالات متحده، خودش را اینطور معرفی میکنند: «جمعی از فمینیستهای فلسطینی و عرب متعهد به آزادی اجتماعی و سیاسی فلسطین از طریق مقابله با خشونت، ستم و سلب مالکیت جنسی، جنسیتی و استعماری سیستماتیک.» مرکز زنان برای کمکهای حقوقی و مشاوره نیز «نیاز به پرداختن به تبعیض و خشونت علیه زنان را در جامعه فلسطین در کنار حمایت از مبارزه ملی برای آزادی و استقلال از اشغالگری اسرائیل» در کنار هم قرار میدهد. «فلسطینیات»[5] هم که از روزنامهنگاران زن بهویژه در غزه حمایت میکند و آثار آنها را در شبکههای اجتماعی بازتاب میدهد، از «مسائل مربوط به آزادی، توسعه رسانهها، حقوق زنان و حقوق بشر» در کنار یکدیگر دفاع میکند.
برای فمینیستهای اسرائیلی، مدتی طول کشید تا این نقاط را به هم وصل کنند. حانا سفران در گفتگویی در این زمینه تاکید کرد که «در گذشته بهمنظور مبارزه برای حقوق زنان و حضور در ارتش مانند مردان، بر فمینیستبودن خودمان تاکید میکردیم، در آن زمان متوجه ارتباط این موضوع با وضعیت فلسطین نبودیم.» شبکه زنان اسرائیل[6] که در سال 1984 از سوی آلیس شالوی تاسیس شد، مدتهاست که از مشارکت برابر زنان در همه جنبههای زندگی عمومی در اسرائیل، از جمله ارتش، حمایت میکند. اما همه فمینیستهای موج دوم نمیخواستند تمام اعمالی را که مردان اسرائیلی انجام میدادند، تکرار کنند. مارسیا فریدمن، فمینیست چپگرای متولد ایالات متحده که اولین عضو آشکارا لزبین پارلمان اسرائیل بود، از افرادی بود که از راهحل دودولت دفاع کرد. با وجود لفاظیهای ارتش اسرائیل در مورد حمایت از زنان و کودکان، او پیوند میان نظامیگری و خشونت علیه زنان را میدید و بر آن تاکید میکرد. در سال ۱۹۷۶، فریدمن موضوع خشونت خانگی را در میان سیاستمداران مطرح کرد و در آنجا مورد تمسخر و طرد قرار گرفت.
درنهایت فمینیسم لیبرال پیروز شد و پس از چندین دهه دعوا و نبردهای قانونی، اکنون حضور زنان در ارتش اسرائیل در تمام درجات و مراتب افزایش یافته است. بااینحال، آنچه بوجود آمده جامعهای کاملا نظامیشده و متکی بر ارزشهای مردسالارانه است. چنین فضایی، به آن معنا است که زنان حتی در حین حمل اسلحه باید زنانه رفتار کنند. زنان حاضر در ارتش اسرائیل در صورت آغازکردن «کارهای زنانه» مانند ازدواج و بچهدارشدن از خدمت معاف میشوند. آنها بهندرت به عنوان نیروهای ذخیره فراخوانده میشوند و حتی اگر به درجههای بالا رسیده باشند، سربازان مرد بهراحتی جایگزین آنها میشوند. به اینها اضافه کنید که یک گزارش دولتی در سال ۲۰۲۱ نشان داد بیش از یکسوم زنانی که در نیروهای مسلح خدمت میکنند مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند.
درواقع میتوان گفت که اگرچه موقعیتها برای زنان اسرائیلی و فلسطینی یکسان نیست، اما هردو گروه مورد هجوم تعصبات و باورهای مردسالارانه جوامع خودشاناند که هریک نسخه خاصی از یک جامعه «پاک» و «عفیف» را با تاکید بر تواضع، تقوا و اطاعت زنان به تصویر میکشند و سعی در حذف زنان از عرصههای عمومی دارند. بنیادگرایان مذهبی در هردو طرف، فمینیستها را به دامنزدن به هرجومرج از طریق تضعیف نقشهای جنسیتی در خانواده مردسالار متهم میکنند. ملیگرایان دوآتشه، مدافعان حقوق بشر و فمینیستها را به دلیل پافشاری بر ارزش برابر زندگی تمام انسانها، با اتهام «بهلجنکشیدن خطوط نبرد» مواجه میکنند. آنها حق دارند چراکه فمینیسم در حقیقت جنبشی علیه سلطه و استعمار در تمام اشکال آن است.
ازاینرو، این کاملا یک مطالبه فمینیستی است که خواستار پایان آپارتاید اسرائیل و آزادسازی سرزمینهای فلسطینی اشغالی شویم. فمینیسم جنبشی برای مبارزه با خشونت است و تقبیح بربریت یک مطالبه فمینیستی است. در شرایط فعلی، برای مخالفت با سلطه و خشونت، فمینیستها –صرفنظر از عنوان زنان یا مادران، اسرائیلیها یا فلسطینیها– باید خواستار آتشبس فوری و پایان محاصره در کنار اجرای عملیات عظیم بشردوستانه در غزه باشند. شاید نتوان گفت که زنان بهطور غریزی صلحطلباند، اما به یقین میتوان گفت که فمینیسم جنبشی با هدف رسیدن به صلح و برابری است. فمینیسم جنبشی است که بر اساس امکان دگرگونی عمیق انسانی بنا شده و این به آن معناست که اعتقاد دارد باید امکان مذاکره میان اسرائیل و فلسطین بهمنظور رسیدن به آزادی و حقوق دموکراتیک برای همه برقرار باشد.
نویسنده: جودیت لوین
منبع: Intercept