زنان تاثیرگذار ایران: تاجالسلطنه
«ایرانوایر»، اولین جلد از کتاب «زنان تاثیرگذار ایران» را منتشر کرد. این کتاب، روایت صد زنی است که بر پیرامون خود، جامعه، علم، هنر، سیاست، فرهنگ، ورزش، اقتصاد و تکنولوژی تاثیر گذاشتهاند، از موانع نظام نابرابر جنسیتی نهراسیدهاند و مسیری را برای رشد و دستیابی زنان ایران به حق برابر انسانی خویش هموار کردهاند. انتخابکنندگان این فهرست، مخاطبانی هستند که باور دارند از این زنان تاثیر گرفتهاند.
ما در جلدهای بعدی، به خدمات دیگر زنان ایرانی که در این مبارزه سهم داشتهاند هم میپردازیم. شما هم میتوانید در این انتخاب سهیم شوید، نظرات خود را برای ما بفرستید و اگر اطلاعات بیشتر و دقیقتری دارید، با ما در میان بگذارید. این نسخه دیجیتال است و تاثیر نظرات و پیشنهادات خود را میتوانید در نسخه چاپی که در ماه آبان منتشر خواهد شد، ببینید.
بهعلاوه، جلد دوم کتاب با نامهایی بیشتر در دست تهیه است. اگر نام زنی که بهنظر شما تاثیرگذار بوده است را در این فهرست نمیبینید، نام و دلیل آنکه او را تاثیرگذار میدانید را برای ما به ایمیل info@iranwire.com بفرستید.
فراموش نکنید که مجموعه کتابهای «زنان تاثیرگذار ایران»، برپایه انتخابهای شما گردآوری میشوند و منتخبانتان میتوانند در هر عرصهای، از فرهنگ، علم، آموزش، پژوهش و کنشگری گرفته تا هنر، ورزش، فعالیتهای خیریه، سیاست، تکنولوژی، کارآفرینی، نوآوری، اقتصاد و ادبیات، گامهای موثری برداشته باشند.
«کتاب زنان تاثیرگذار ایران را میتوانید از این لینک دانلود کنید»
***
قدیمیترین تصویری که از «تاجالسلطنه» موجود است، تصویر دخترکی ۹ ساله است که با موهایی پر از گل و گیره و چشمانی بیمار، به روبهرو خیره شده و دوربین را نگاه نمیکند. تصویری از یاغیترین دختر ناصرالدین شاه قاجار که باید شاهزاده فمینیستهای ایران نام میگرفت. او نخستین شاهزادهای بود که از پشت پردههای حرمسرا بیرون آمد و حجاب از سر برداشت و بیپروا از حقوق برابر زنان گفت و نسبت به قوانینی سختگیرانه که حکومت پدر و برادر و برادرزادهاش به زنان روا داشته بود، انتقاد کرد؛ انتقادهایی که در خاطراتی که از او به یادگار مانده ثبت شدهاند، و بیتردید یکی از منابع مهم اجتماعی و سیاسی در دوره معاصر بهشمار میروند.
«زهرا خانم تاجالسلطنه»، پانزدهمین دختر و بیست و نهمین فرزند ناصرالدینشاه قاجار بود که به روایت خودش در سال ۱۳۰۱ هجری قمری در کاخ گلستان به دنیا آمد. مادرش «تورانالسلطنه»، از زنان عقدی شاه و دختر «خسرو میرزا»، عموی ناصرالدین شاه بود. مادر، آنچنان که تاجالسلطنه در خاطراتش نوشته است، زنی مذهبی و مطیع بود که سرپرستی دخترش را به دایهای سیاهپوست سپرد که او را بهشدت لوس میکرد و هر آنچه دوست داشت، در اختیارش قرار میداد. تاجالسلطنه باوجود همه اتفاقاتی که در آینده برای او رخ داد، علاقه زیادی به پدر تاجدارش داشت و جزو دختران عزیزکرده او بود. شاید هم این دلیلی بود تا ناصرالدین شاه او را به معلمی گیلانی بسپارد تا علوم و درس بیاموزد و لقب تاجالسلطنه را به او بدهد. اما این عشق و علاقه دلیلی نبود که او نسبت به سیاستهای پدرش انتقاد نکند. دختر ناصرالدین شاه، عمده مشکلات داخلى مملکت را در عدم کفایت شاه و پرداختن او به لذایذ دنیوی مىدانست و عشقش به «ببری خان»، گربه مشهور و ملیجک را به باد انتقاد گرفته، و تاکید میکرد که اگر شاه چنین رفتار کودکانهاى نداشت، وضع مملکت به گونهاى دیگر بود.
تاجالسلطنه بعد از رسیدن به سن بلوغ، در مراسمی باشکوه به خانه «شجاعالسلطنه» رفت. ازدواجی که باوجود عشقی که در ابتدای آن شکل گرفت، به دلیل خیانت شوهر به شاهزاده، به طلاق منجر شد. ازدواج، تحصیلات تاجالسلطنه را نیمهکاره گذاشت و او از این فرصت برای خواندن کتابهای تاریخی و شعر استفاده کرد. او آنچنان که در خاطراتش نوشته است، باوجود آنکه شاهزاده بود و این امتیاز ویژهای برای او به شمار میرفت، اما زندگی شادی نداشت. علاقهاش به دیدن مرزهای آنسوی دیوارهای خانه و کسب علم، این زندگی را تلختر میکرد.
کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۳۱۴ هجری قمری، هرچند با اندوه فراوانی برای تاجالسلطنه همراه بود، اما او را از قید این ازدواج رها کرد. تاجالسلطنه از نخستین کسانی بود که معتقد بود در کشته شدن پدرش، «امینالسلطان» دستاندرکار بوده است. او در خاطراتش مینویسد که امینالسطان باوجود مخالفت زنان حرم از جمله انیسالدوله، به اصرار شاه را به شاهعبدالعظیم میبرد.
تاجالسلطنه در مراسم تاجگذاری برادرش مظفرالدینشاه با اعتراض به اینکه هنوز سال پدر نرسیده، لباس رنگی اهدایی برادر را به تن نکرد و با پوشیدن لباس سیاه، مخالفتش را نشان داد. البته شدت مخالفت تاجالسلطنه با برادر تاجدارش در طول سالهای سلطنتش بالاتر گرفت و به یکی از منتقدان او تبدیل شد. او مخالفتش را پنهان هم نمیکرد؛ بهطوری که این انتقادها باعث شد تا میان او و مظفرالدین شاه، کدورت زیادی بهوجود آید.
تاجالسلطنه، مظفرالدینشاه را نالایق، بىخبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرتطلب میدانست که با مسافرتهاى بىمورد و وامهاى بىدلیل و پیشکاران نالایق، کشور را ویران کرده است و مینویسد: «صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلی شبیه به تعزیه شده بود، که دقیقهبهدقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمىگردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله، یک صدراعظمى را فورا معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون میکرد.»
تاجالسلطنه بعد از جدا شدن از همسرش، بهدنبال آرزوهایش به اروپا رفت و تحصیلات را ادامه داد. او در اروپا بعد از آموختن زبان فرانسه، با زنان فعال و اندیشههای فمینیستی آشنا شد و در زمره زنان فعال حقوق زنان در آمد.
در بازگشت، آموختههایش را گسترش داد و از «میرزا عبدالله»، ردیفنواز و نوازنده مشهور تار، نواختن تار را آموخت و به سوی نقاشی رفت و نقاشی را پیش «سلیمان سپهبدی»، که پسر عمهاش بود یاد گرفت. در حین آموختن نقاشی بود که خاطراتش را خطاب به استادش آغاز کرد و درباره زندگی و اندیشههای جدیدش نوشت.
تاجالسلطنه همچنین جزو نخستین زنان ایرانی است که فراتر از مبارزات برابریخواهی زنان به مسائل سیاسی نیز وارد شد و درباره موضوعات مهمی چون مشروطه اظهارنظر کرد. او که یکی از معدود زنانی بود که در جلسات «انجمن اخوت» که در خانه خواهرش «ملکهایران» و «ظهیرالدوله» برگزار میشد، شرکت میکرد و پیشنهاد کرد تا انجمنی برای زنان راهاندازی شود.
با تشکیل انجمن «حریت نسوان»، از نخستین زنانی بود که در این تشکل نیمه خصوصی عضو شد و آشکارا از حقوق برابر زنان گفت. او در جایی از خاطراتش، مهمترین بدبختى زنان را در عدم شناخت و درک حقوقشان دانسته است و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافى را، تنها هنر زنان هم نسل خود میدانست.
تاجالسلطنه، یکی از نخستین شاهزادگانی است که کشف حجاب کرد و تصاویر زیادی از او به جای مانده است که با لباسهای مدرن، و بیپوشش سر است. او زنی بیپروا بود که اندیشههایش را مانند عشقش، بلند اعلام میکرد. گفته میشود در مجلسی با عارف قزوینی ملاقات میکند و بههم دل میبازند و حاصل این عشق، تصنیف «تاج آفاق» را با این مطلع:
«تو ای تاج، تاج سر خسروانی
شد از چشم مست تو بیپا جهانی»
تاجالسلطنه در سال ۱۳۱۴ شمسی در ۵۳ سالگی درگذشت و بنا بر وصیتش، در گورستان ظهیرالدوله، کمی آنسوتر از خواهرش ملکهایران، در حالی به خاک سپرده شد که خاطرات منتقدانهاش از وضعیت زندگی زنان ایرانی در آستانه جنبش برابری خواهی، به یادگار ماند.