احکام قتل معترضان؛ بنبست سادو-فاشيسم مقدس شهلا شفیق
تفسیری از شهلا شفیق، نویسنده و جامعهشناس
جمهوری اسلامی در سه ماه گذشته بیش از ۵۰۰ معترض را به قتل رسانده، دو جوان را به دار آویخته و حکم اعدام چندین نفر را صادر کرده است. شهلا شفیق، نویسنده و جامعهشناس، نوع رابطه این حکومت دینی با قتل و اعدام را میکاود.
ويکتور هوگو، نويسنده نامدار فرانسوی که اعدام را نماد بربريت میداند، در سخنانش پيرامون ضرورت لغو اين مجازات میگويد که در قرن نوزدهم نمیتوان نام جمهوری بر رژيمی نهاد که شماری اعدامی داشته باشد. دريغا که امروز، در قرن بيست و دوم، هنوز مجازات اعدام از جهان رخت بر نبسته است؛ گرچه کشورهایی که اين مجازات وحشيانه را لغو نکردهاند در اقليتاند (۵۵ کشور از ۱۹۵ کشور عضو سازمان ملل متحد) و تعداد قابل اعتنایی از اينان نيز عملا به اجرای اعدام دست نمیزنند.
در اين ميان اما ربط و رابطه جمهوری اسلامی با اعدام در هيچ يک از تعاريف رايج در حوزههای حقوق بشری نمیگنجد و براستی میبايست برای توضيح آن مفهوم جدیدی بر فرهنگ واژگان سياسی افزود؛ چرا که قانون اين نظام نه تنها بر اعدام صحه میگذارد، بلکه آن را به امری مقدس بدل میکند.
حاکمان با کدسازی از مذهب، نوعی فرهنگ لغت سياسی اختراع کردهاند که قتل شهروندان را واجب میشمارد و تطهير میکند. هر گونه اعتراض و مبارزه عليه خود را “محاربه با خدا” نام گذاردهاند و سرپيچی از الگوی تحميلی حاکمان را فساد فیالارض خواندهاند. به اين ترتيب، سانسور و کنترل سيستماتيک شهروندان، اعدام و تعزير (بخوان شکنجه) را با عناوینی چون امر به معروف و نهی از منکر، پاکسازی جامعه و عدالت الهی توجيه کرده و مشروعيت بخشيدهاند؛ و حتی راه حل قطعی برای مقابله با فحشا و اعتياد را هم در نابودی متهمان میجويند.
اهل قلم و روشنفکران نیز همواره هدف فتواهای مرگبار همایناناند. نخستین فتوا، حکم قتل سلمان رشدی در سالهای پايانی دهه شصت بود، که با قتلهای سياسی مشهور به زنجيرهای ادامه یافت و بسیاری چون علی اکبر سعیدی سيرجانی، داريوش و پروانه فروهر، محمد مختاری، محمدجعفر پوينده، احمد ميرعلایی، غفار حسينی، حميد و کارون حاجیزاده، مجيد شريف و… را به کام مرگ کشید.