مهدیه آهنی بان درگیسی نین باشقانی، موجوویزینی یاندیردی
برگرفته از صفحه ی اینستگرام مهدیه آهنی
ترجمه فارسی:
دوستانم خواهرانم کسانی که مرا میشنوید. زمان زیادی است که تلخیها ما را دربرگرفته. این وضعیت تلخ را نه میشد قورت داد و نه تف کرد.
من مهدیه آهنی، صاحب امتیاز و مدیرمسئول نشریه بان، تلاش میگردم به اندازه شعله شمعی هم که شده به موضوع حقوق زنان بپردازم. بر حقوق زنان و اقلیتهای جنسی-جنسیتی که از خیابانها پس زده میشوند تاکید کنم. از این بگویم که شهر و خیابان از آنان ربوده شده. امروز شهرها و خیابانهای ما در وضع سابق نیستند. امروز خیابانها را خواهرانی جسورتر از من تسخیر کردهاند. خواهران و برادران #مهسا_امینی ، #حدیث_نجفی ، #مینو_مجیدی ، #النازبابازاده ، #النازصانعی ، #زهرانویدپور در خیابان به مدنیترین شکل ممکن حقوق اساسی خود را فریاد میزنند.
باور دارم که آزادی از آزادی بدن شروع میشود. باور دارم که جسارت امری مُسری است. دیروز از زبان زنی که نمیشناسمش خواندم که بعنوان صاحب امتیاز یک نشریه [انتشارات؟] مجوز خودش را در سطل زباله انداخته تا بههمراه دیگر زبالهها بسوزند.
جسارتی که بر این واژهها سوار بود آمد و به من هم رسید. من هم مثل بسیاری میترسم. من هم ترسهای خودم را دارم. منتها میخواهم صاحب ترسهایم شوم. گاهی آدم مجبور میشود خودش را هُل بدهد.
به مجوز خودم نگاه میکنم و چندشم میشود، از تصویر حجاب اجباریام گرفته تا متن ایدئولوژیزده و کلمهی جعلی آذریِ بکار رفته برای هویتم. با متنی مواجهم که هویت تورکام را انکار و جعل کرده. چیزی نیست که بتوانم دوستش داشته باشم.
در این لحظه تنها کاری که میتوانم انجامش دهم اینست که این برگه را بسوزانم. باور دارم که حرف حق و کار فرهنگی در مجوز نمیگنجد.