زن ایرانی تن ندارد؛ بررسی بازتولید کلیشههای جنسیتی در فضای مجازی در گفتگو با منصوره موسوی/ مهرنوش نوعدوست
قرنها یا شاید هزاران سال است که زنان ایرانی با سرکوب و محدودیت مواجهند و این محدودیتها همچنان ادامه دارد، اما به نظر میرسد نسل جوان و نوجوان به واسطهی اینترنت و فضای مجازی شرایط متفاوتی را نسبت به زنان نسلهای گذشته در ایران تجربه میکنند. هنوز پسرخواهی وجود دارد و حاکمیت و جامعه، هر دو زنستیزند؛ عواملی که باعث شده دختران جوان و نوجوان با تقلید از رفتارهای پسرانه مجالی برای ابراز خود در جامعه پیدا کنند یا جایگاه انسانی سلبشدهشان را بازیابند.
چندی پیش تصاویر قمهکشی دختران نوجوانی در فضای مجازی دستبهدست شد و بعد هم خبر دستگیریشان آمد. به نظر میرسید در این فیلمها دختران به تقلید از رفتارهای پسرانه دست به چاقو یا قمه بردهاند و آن را در فضای مجازی منتشر کردهاند، اما آیا بروز چنین رفتارهایی از سوی دختران و انتشار آن در فضای مجازی میتواند علت بازتولید کلیشههای جنسیتی در این فضا باشد که دختران را حتی در این فضا وادار به تقلید از رفتار پسران کرده است؟ آیا بروز این رفتارها واکنش به حاکمیت است؟ و در نهایت چشمانداز نسلی که زندگیاش با فضای دیجیتال گره خورده، در ایران چیست؟ برای پاسخ به این سوالات سراغ منصوره موسوی، نویسنده و پژوهشگر جامعهشناسی رفتیم.
با توجه به انتشار فیلمهای قمهکشی دختران نوجوان در شبکههای اجتماعی آیا دختران نوجوان ایرانی رفتار پسران را تقلید میکنند؟
به نظر میرسد دختران و پسران نوجوان و تازهجوان ایرانی در نوع پوشش به هم شبیه شدهاند؛ یعنی نهتنها از نظر رفتاری از هم تقلید میکنند، بلکه از لحاظ پوشش هم بسیار به هم شبیه شدهاند؛ مثلاً موهای پسرها بلندتر شده و موهای دخترها کوتاهتر؛ البته این موارد در مناطق خاصی از شهر و در ساعات خاصی دیده میشود و معمولاً در محلههای بالاتر است و نمیشود این مورد را مشت نمونهی خروار گرفت.
اما از نظر من این موضوع اتفاق خوبی است؛ برای اینکه به نوعی اعتراض به وضعیتی است که دختران در جامعه با آنها مواجهند؛ مثلاً دختران باید مرتب برای حجابشان حساب پس دهند: چرا شالشان رفت عقب، چرا مانتویشان کوتاه یا جلویش باز است. فکر میکنم به دلیل سرکوب است که این پدیده رخ داده. حالا اگر بخواهیم ارزشگذاری کنیم و بگوییم خوب است یا بد این بحثی جداست.
یعنی شما فکر میکنید تقلید رفتار پسرانه واکنش دختران نسبت به سرکوبهای جامعه است؟
دقیقاً. من فکر میکنم این واکنش دختران نسبت به سرکوب است. طبق پژوهشی که چند سال پیش برای بلوغ دختران ایرانی انجام دادم که به صورت کتاب زنانگی و بدن درآمد، اکثریت دختران در پاسخ به این سوال که آیا از جنسیت و دختربودنشان راضیاند یا نه، میگفتند خیر و متأسفانه راضی نبودند؛ تعداد دخترانی که آرزو میکردند ای کاش پسر به دنیا آمده بودند، بسیار زیاد بود. دلیل این آرزو این بود که آنها به محض اینکه به سن بلوغ میرسیدند با حجم زیادی از انواع محدودیتها و سرکوبها روبهرو میشدند، اما در اطرافشان میدیدند که پسران نهتنها با این حجم از سرکوب و محدودیت مواجه نیستند، بلکه به دلیل بالغشدن یکسری از آزادیها را هم کسب میکنند. من بر مبنای آن پژوهش فکر میکنم چنین رفتارهایی نشاندهندهی این است که جو جامعه همچنان علیه دختران است و آنها به این شکل واکنش نشان میدهند.
یکسری از رفتارها سویههایی از خشونت دارد؛ مثلاً قمهکشی یا فحاشی. آیا میتوان این مسئله را هشداری تلقی کرد که دختران برای بهدستآوردن حقوقشان مجبورند به رفتارهای خشونتآمیز متوسل شوند؟
یکی از این «ارزشهای مردانگی» همین خشونتورزی است؛ یعنی فرد باید بتواند فحش بدهد، حرف رکیک بزند و رفتار خشن داشته باشد و اگر طنازی کند یا اصطلاحاً لوس باشد، خواهانی ندارد؛ پس اگر بخواهد جایگاهی در جامعه داشته باشد، باید بتواند آن ارزشهای مردانه را از خود بروز دهد، اما این رفتارها به هیچوجه آگاهانه نیست و این ناخودآگاه جامعه است که بعد از این همه سرکوب بالا آمده و به این شکل خودش را نشان میدهد.
به نظر میرسد رفتارهای گروه سنی نوجوان و تازهجوان امروز نسبت به نسلهای پیشین ساختارشکنانهتر است. آیا این گروه از جامعه با این رفتارها میتوانند این سرکوبها را کنار بزنند و حقوق ازدسترفتهشان را بازپس گیرند؟ مثلاً آزادی در پوشش را به دست بیاوردند یا بتوانند آزادیهای فردی داشته باشند؟
اما اگر ما فکر کنیم تغییرات بزرگ فقط در دست این گروه سنی است که هنوز گامهای لرزانی دارند و هنوز خودشان را در دنیای واقعی پیدا نکردهاند، یک برداشت غیرواقعی و سرابگونه از تغییر خواهیم داشت. طبیعتاً عوامل زیادی باید دست به دست هم دهد تا این تغییرات اتفاق بیفتد؛ کما اینکه نوجوانان برای اینکه خودشان را پیدا کنند، چالشهای بزرگی دارند. آنها هنوز با بلوغ، تغییرات بدنی و پرسشهای بیشمار خودشان درگیرند و هیچ منبع درست و امنی در اختیار ندارند که حتی اطلاعات اولیه را دربارهی بلوغشان به دست آورند.
اینکه آیا رفتارهای آوانگارد نوجوانان نوید تغییرات مهمی را میدهد یا نه و اینکه چشمانتظار تغییراتی بمانیم که قرار است این نسل نورسیده بر عهده بگیرند، به نظرم نشان از انفعال نسلی است که ذهن و بدنش حتی درگیر انواع تابوهای سیاسی و اجتماعی و غیره است. نمیتوان تغییرات را به آینده و به نسل آینده موکول کرد. هر نسلی در تغییرات سهمی و نقشی دارد و نسل فعلی ظاهراً قرار است یا به گذشته ارجاع دهد و همهی تقصیرات را به گردن نسلهای گذشته بیندازد یا به نسل آینده موکول کند و ایجاد تغییرات آتی و احتمالی را به گردن نسل آینده بیندازد و خود تماشاگر باشد.
من در این دو هفتهی اخیر گفتگوهای کوتاهی با برخی نوجوانان داشتم که ببینم آنها اطلاعاتی را که دربارهی بلوغشان و تغییرات بدنیشان و نیازهایشان لازم دارند، از کجا به دست میآورند و سوالهایشان را از کجا میپرسند. اکثریت این گروه سنی پرسشهایش را از اینترنت میپرسد؛ یعنی در گوگل جستوجو میکنند یا از دوستان همسنوسال خودشان میپرسند یا جوابهایشان را از فیلمهای پورن میگیرند.
بعضاً به کانالهای تلگرامی، صفحات اینستاگرامی یا توییتر سر میزنند. همهی ما میدانیم که با یک سرچ ساده در گوگل یا دیگر فضاهای مجازی بسیاری چیزها در دسترس است. اینترنت به این مَثَل شبیه است: «این جهان کوه است و فعل ما ندا.» یعنی هر مدلی که در اینترنت جستوجو کنی، همان مدل را جواب میگیری؛ بنابراین نوجوانان نمیتوانند پاسخی را که میخواهند، از این طریق به دست آورند. نوجوان سرگردان است و این سرگردانی به وضوح دیده میشود و به نظر میرسد بحرانهای بزرگی در راه است.
آیا عدم آموزش و ارتباط صحیح با نوجوانان در خانواده و مدارس بحرانزاست؟
بله؛ به نظر من بحران بزرگتری بعد از بروز چنین رفتارهایی رخ میدهد. برای اینکه نوجوانان هیچ مرجع قابلاعتمادی برای مطرحکردن پرسشهایشان ندارند. آنها به جز تعداد اندکی که به خانوادهها و معلمانشان اعتماد میکنند، نه به جوابهای والدینشان اعتماد دارند، نه به جوابهای کلیشهای معلمها و نظام آموزشی اعتماد دارند و نه به رسانههای رسمی و حکومتی؛ بنابراین سراغ فضای مجازی میروند و به آن اعتماد میکنند و همانطور که گفتم، با هر ذهنیتی که وارد این فضا شویم، همان پاسخ را دریافت میکنیم.
میدانیم که گروههایی از زنان در مسیر اهداف برابریخواهانه برای آگاهیبخشی در فضای مجازی هم تولید محتوا میکنند، اما نمیتوان کتمان کرد که گروههایی که محتواهای جنسیتزده تولید میکنند، بسیار بیشترند. با توجه به این وضعیت نوجوانان چگونه میتوانند به محتواهای غیرجنسیتی و غیرکلیشهای برسند؟
من نگاه مثبتی به اینستاگرام دارم، چون این مدیا فضای نسبتاً بازی در اختیار مخاطب میگذارد. ممکن است نوجوانان یا هرکسی بر اساس باورهای ذهنی خودش دنبالکنندهی یکسری صفحات شود و قالبهای فکری خودش را تقویت کند و پیش ببرد، اما چون فضای اینستاگرام مبتنی بر تبلیغات است و بر اساس چیزهایی که فرد دنبال میکند، به مخاطبش پیشنهاد میدهد، امکان اینکه فرد به صفحات جدیدی دسترسی پیدا کند، خیلی زیاد است؛ بنابراین نوجوانی که با یک طرز فکر سکسیستی و کلیشههای جنسیتزده وارد اینستاگرام میشود، امکان اینکه صفحات مناسبت و کارآمدی را که در این حوزه فعالند و اطلاعرسانی میکنند، ببیند و دسترسی پیدا کند، زیاد است؛ به خصوص که این صفحات رو به افزایش است.
اما با توجه به گفتگوهایی که با نوجوانان داشتم، دربارهی تلگرام نگاه مثبتی ندارم. اغلب نوجوانان عضو یکسری کانالهای تلگرامی که اعضای خیلی زیادی دارند، میشوند. نوجوانان این کانالها را بر اساس منویات خودشان پیدا میکنند و این کانالها به صورت مداوم نوجوانان را در معرض یکسری کلیشههای جنسیتی و جنسی قرار میدهند. این کانالها کلیشههای نادرستی را با یکسری سفسطهها و مغلطهها به خورد آنها میدهند؛ مثلاً به آنها الغا میکنند که شما فمینیستید، در حالی که چیزی که به آنها آموزش داده میشود، با نگاه و مبانی فمینیستی فاصلهی زیادی دارد یا مثلاً از اینکه چرا زنان نباید آزادی اجتماعی داشته باشند، دفاع میکنند و نوجوانان هم به این اطلاعات اعتماد میکنند و فکر میکنند این دادهها درست است.
از طرفی بعد از اینکه تلگرام فیلتر و فیلترشکنها هم محدود شد، افراد توسط پروکسیها وارد تلگرام میشوند. این پروکسیها از طریق کانالهای پربیننده حمایت مالی میشوند و جالب است که بدانید جنسیتزدهترین کانالها این پروکسیها را حمایت مالی میکنند و بالا میآیند و در دسترس همه قرار میگیرند. این کانالها یکسری اطلاعات جنسی و جنسیتی نادرست در اختیار مخاطبان قرار میدهند؛ البته در همهی زمینهها از بورس تا بازار و کار بدترین و غلطترین دادهها را منتشر میکنند و متأسفانه بازدیدهکننده و عضوهای زیادی هم دارند؛ بنابراین نوجوانان نمیتوانند از طریق جایی مانند تلگرام آگاهی درستی به دست آورند.
چندی پیش نوجوانان در شیراز بدون حجاب در یک پارک ظاهر و با برخورد شدید حکومت روبهرو شدند، اما بعد از دستگیری و برخورد حکومت دوباره فیلمی از همان مکان منتشر شد که برخی نوجوانان با چادر همانجا جمع شده بودند و اسکیت بازی میکردند؛ پیام چنین فیلمهایی چیست؟ آیا نوجوانان با چنین واکنشی حاکمیت را به سخره گرفتند؟ آیا میتوان برداشت کرد نوجوانان در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارند؟
برآیند این رخدادها را چه میبینید؟ آیا میتوان به آیندهی زنان به خصوص این نوجوانها امیدوار بود که در جامعهی آزادتری زندگی کنند؟ آیا جنبش اجتماعی زنان در ایران چشمانداز مثبتی خواهد داشت؟
با توجه به رویکرد جامعهشناسی بدن باید بگویم اولین تعاملات انسان با دنیای بیرون از خودش، از لحظهی تولد تا مرگ از طریق بدن انجام میشود و میتوان گفت در حال حاضر بدن زن در ایران از خودش بیگانه شده. زنان ایرانی نسبت به بدنشان بیگانهاند و آن را مسئلهای بیرون از خودشان میپندارند، زیرا زن ایرانی از لحظهای که به دنیا میآید، توسط بدنش محدود و همهی تابوها بر بدنش اعمال میشود. همینطور هرچه بزرگتر میشود، این تابوها و محدودیتها نیز بیشتر میشود؛ پس شناسایی هویت آزادش به عنوان یک انسان بسیار دشوار خواهد بود. برای همین است که این نوجوانها هم دچار همین تعارضها میشوند و این بدنهای بیگانه است که در جامعه میبینیم دختران گرایش به رفتار و پوشش پسرانه پیدا میکنند یا با چادر اسکیت بازی میکنند. از همینرو فکر میکنم حجاب یکی از مهمترین مسایلی است که باید برای جامعهی ایران حل شود، زیرا این بدن بیگانهشده یکی از بزرگترین چالشها را ایجاد میکند و میتواند بحرانهای بزرگتری به دنبال آورد.