ماریا اریکسون باز استاد دانشکده مطالعات جهانی در دانشگاه گوتنبرگ : مقوله جنگ و زنان , هیچ دانش عینی بیطرف وجود ندارد
ترجمه : دکتر سیمین صبری
خانم ماریا اریکسون باز که استاد دانشگاه گوتنبرگ در رشته مطالعات جهانی هست ، در مورد مساله ” زنان در جنگ ها” مطالعات و کارهای پژوهشی انجام داده است که حول محور چهار ادعا یا کلیشه رایج متمرکز شده است:
۱. استفاده از تجاوز به زنان چون سلاح جنگی
۲.پدیده تجاوز جنسی در جنگها نشانگر نبود برابری جنسیتی و جا نیفتادن مفهوم آن هنگام صلح است
۳.افزایش تعداد زنان در ارتش و نیروهای صلح خشونت را کاهش داده و تلاش برای صلح را راحت تر میکند
۴.زنان و کودکان غیر نظامی قربانیان اصلی جنگها هستند
حال ببینیم ایشان چگونه این فرضیهها را به سنگ محک واقعیات عینی زده و از زوایای مختلف توضیح داده و نتیجه گیری کرده است.
————————————
دانش عینی یک افسانه است
اینها حقایق آلترناتیوی نیستند که او بخواهد درباره آنها صحبت کند، بلکه او اینهارا“واقعیت ها یی که ما آرزومند درستی آنها هستیم “ می نامد , حقایق مطلوب. او از این تریبون می گوید: هیچ دانش عینی بیطرف وجود ندارد.
برنامه های سیاسی می توانند نتایج تحقیقات را شکل دهند و در اینجا حوزه زنان، صلح و امنیت از این قاعده مستثنی نیست. او به چهار «واقعیت» اشاره میکند که در این زمینه جای پایی برای خود باز و محکم کرده است ، و توضیح میدهد که چرا چنین است. سپس او به آنچه که تحقیق در مورد همان “حقایق” می گوید نگاه می کند.
اولین مورد: استفاده استراتژیک از تجاوز جنسی به عنوان یک سلاح جنگی
اریکسون باز می گوید: ما می خواهیم نظریه تجاوز جنسی به عنوان یک سلاح درست باشد. و وقتی او می گوید ما، منظورش «ما» است که سیاست کمکی را تدوین می کنیم و می خواهیم وضعیت زنان در جنگ و درگیری را بهبود ببخشیم.
– زیرا اگر این صحت داشته باشد که تجاوز جنسی به عنوان سلاح استفاده می شود، می توانیم با تنظیم تجاوز جنسی مانند سایر سلاح ها از سوء استفاده ها جلوگیری کنیم.
این دانش پس از جنگ در یوگسلاوی سابق ایجاد شد. قبل از این، تجاوز جنسی در جنگ مورد توجه مشابهی قرار نمی گرفت، اما به عنوان جنبه غم انگیز، وحشیانه و اجتناب ناپذیر جنگ تلقی می شد. وضعیت اضطراری ناشی از جنگ به مردان اجازه داد تا مرد باشند – و به زنان دشمن تجاوز کنند.
دومین مورد :مبنای واقعی دیگری که جای پای خود را به دست آورده است این است که خشونت جنسی در جنگ را می توان با فقدان برابری در زمان صلح توضیح داد.
– ما همچنین میخواهیم اینطور باشد، زیرا اگر آنچه در زمان صلح اتفاق میافتد برای جلوگیری از خشونت جنسی در جنگ مهم باشد، مهم است که از نیروهای ساپورت کننده یا حمایتی پژوهشها برای کار برابری جنسیتی – همچنین در زمان صلح – استفاده شود.
واقعیت سومی : که اریکسون باز مشاهده کرده است این است که گفته میشود تعداد بیشتری از زنان در ارتش و نیروهای حافظ صلح خشونت را کاهش داده و تلاش ها را مؤثرتر می کنند
– اعتقاد بر این است که زنان تأثیر متمدنانه ای بر همکاران مرد خود دارند. او می گوید، علاوه بر این، اعتقاد بر این است که سربازان زن می توانند راحت تر از مردان به بخش زن از جمعیت غیرنظامی نزدیک شوند.
– ما معتقدیم که دلیل خوبی برای افزایش حضور زنان در این عرصه هاست.
همین استدلال در مورد فرآیندهای صلح نیز صدق می کند. فرض بر این است که اگر زنان در میز مذاکره حضور داشته باشند، توافقات صلح بهتر و طولانی تر خواهد بود.
در نهایت، اریکسون باز این واقعیت را برجسته می کند که ” به وضوح ثابت شده است: زنان و کودکان غیرنظامی قربانیان اصلی جنگ هستند”.
– ما می خواهیم این را باور کنیم زیرا می خواهیم رنج زنان را نشان دهیم که مدت هاست نادیده گرفته شده است. تاریخ جنگ درباره مردان بوده است و با برجسته کردن رنج زنان، آنچه را که از سر گذرانده اند به رسمیت می شناسند.
تحقیق همیشه به آن نتیجهای نمیرسد که ما دلخواه و آرزومند آن هستیم
بنابراین تحقیق در مورد این چهار موضوع چه می گوید؟ ماریا اریکسون باز تأکید می کند که تحقیقات نه آنها را به عنوان حقایق مطلق تأیید می کند و نه کاملاً آنها را رد می کند.
– این تحقیق تصویری بسیار پیچیدهتر و ظریفتر به دست میدهد. گاهی می گوید حقیقت برعکس «واقعیات مطلوب» است و گاهی به آنچه می خواهیم می رسیم.
به طور کلی، تحقیق در این زمینه بر اهمیت درک زمینه تأکید دارد. اینکه آنچه ما در مورد نقش زنان فرض می کنیم درست است یا خیر بستگی به مناقشات، ، جنگ یا وضعیت پس از جنگ دارد. اریکسون باز ادعا می کند که تحقیقات بیشتر و بیشتری در زمینه زنان، صلح و امنیت انجام می شود، اما این بدان معناست که شکاف بین سیاست و تحقیق در حال افزایش است.
به ویژه هنگامی که صحبت از تجاوز جنسی در جنگ به میان می آید، شکاف بین سیاست و تحقیق زیاد است. تحقیقات نشان میدهد که تجاوز جنسی در جنگ در واقع در مقیاس بزرگ دستور داده نمیشود، حتی اگر تجاوز در جنگ گسترده باشد. به جای دستور دادن به سربازان برای ارتکاب تجاوز جنسی به عنوان بخشی از یک استراتژی عمدی، تحقیقات نشان می دهد که وقایعی که در جنگ تجاوز جنسی نام دارد در حد قابل تحمل است.
در اینجا نیز زمینه مهم است. تحقیقات نشان داده است که سوء استفاده جنسی به عنوان بخشی از یک استراتژی جنگی در یوگسلاوی سابق مورد استفاده قرار گرفته است. در جاهای دیگر، موقعیتهای آشفته ای بود که در آن سوء استفاده هایی که انجام می شد تحریم نمی شد..
کلیشه ها در مورد زنان به عنوان قربانیان منفعل
اریکسون باز معتقد است که توضیحات مطلوب می تواند بر خلاف هدف آن عمل کند. وقتی چنین تئوری هایی به عنوان واقعیت تثبیت شوند، می توانند هم به بازتولید مفاهیم کلیشه ای از جنسیت کمک کنند، هم می توانند به تحکیم ستم بر زنان و نابرابری بین جنسیت ها کمک کنند.
– این می تواند راه ساده تری برای سربازان باشد که بگویند تجاوز جنسی دستور داده شده است. سپس ممکن است از از محکوم نشدن به خاطر تجاوز جنسی اطمینان حاصل کنند (اسانتر و بدون عذاب وجدان به این کار دست یازند. م).
به این ترتیب، حقایق ثابت شده در مورد تجاوز جنسی در جنگ به منبعی تبدیل می شود که سربازان می توانند به آن متوسل شوند. هنگامی که توجیه وجود دارد، بارها و بارها بازتولید می شود.
وقتی صحبت از ایده زنان به عنوان یک عامل متمدن در نیروهای حافظ صلح می شود، همه چیز به نحوه سازماندهی ارتش بستگی دارد. علاوه بر این، ایدئولوژی می تواند وارد عمل شود. در اینجا نیز ممکن است برعکس عمل کند. اریکسن باز دیدگاه مردم غیرنظامی از ارتش را به عنوان یک عامل برجسته می کند. گاهی اوقات یونیفرم به معنای بیشتر از جنسیت است.
– در کنگو ما برعکس را دیدیم – جمعیت غیرنظامی از سربازان زن , بیشتر از سربازان مرد می ترسیدند.
مردان نیز قربانی جنگ هستند.اینکه کودکان و زنان قربانیان اصلی جنگ هستند نیز جای بحث دارد.
– شکی نیست که مردان غیرنظامی بیشتر از زنان در معرض قتل و استخدام اجباری برای به جنگ رفتن هستند.
با این حال، زنان بیشتر در معرض رنج طولانی مدت هستند و بیشتر در معرض خشونت جنسی قرار دارند.
یکی از موضوعاتی که کمتر مورد توجه سیاستمداران و تصمیم گیرندگان قرار گرفته است، خشونت جنسی علیه مردان است. اریکسون باز به نظرسنجی مربوط به جنگ داخلی در اوگاندا اشاره می کند که در آن 30 درصد از کسانی که در معرض خشونت جنسی قرار گرفته اند مرد بودند.
او از سوی محققان در کنفرانس حمایت می شود
کریستین برگتورا ساندویک، استاد محقق در PRIO و دانشیار دانشگاه اسلو، در حال تحقیق در مورد وضعیت کلمبیا است. او تصدیق می کند که ما به اندازه کافی درباره اینکه آیا مردان در جنگ مورد تجاوز قرار می گیرند یا خیر، نمی دانیم، اما اشاره می کند که آنچه می دانیم این است که 90 درصد اجساد یافت شده در کلمبیا مرد هستند. او خواستار یک برنامه تحقیقاتی قوی است که بر مردان متمرکز باشد. مردها هم جنسیت دارند، برنامه تحقیقاتی مردانه چطور؟
تعصب زنانه؟
-چرا اینطور شدهاست؟ اریکسون میپرسد عجبا نیروهای ساپورت کننده یا حمایتی پژوهشها خواستهای مشخصی را سفارش میدهند و میخواهند نتایج اینطور باشد ؟ و تحقیقات را نادیده می گیرند . او فکر نمی کند که این تنها توضیح باشد، و ما نمی توانیم انکار کنیم که این اتفاق می افتد. علاوه بر این، محققان نیز نقش دارند.
در تحقیق در مورد زندگی زنان، پژوهشگران زن اکثریت را تشکیل می دهند. این امر در حوزه زنان، صلح و امنیت نیز صدق می کند. اغلب این زنان هستند که مورد مصاحبه و مطالعه قرار می گیرند، به طوری که این صدای زنان است که شنیده می شود. دیدگاه زنانه، هم در میان محققین و هم در میان آگاهان، غالب است. اریکسون باز معتقد است که این ممکن است منجر به گرایش زنانه – تعصب زنانه – در تحقیقات شود. به این معنا که ادراک زنان از واقعیت به طور ناخودآگاه بر نتایج تحقیق تأثیر می گذارد، بدون اینکه بتوان مشخص کرد که این برای نتایج چه میگوید، یا اینکه نگاه زنانه جداگانهای به جهان وجود دارد.
نتایج تحقیقات بستگی به این دارد که ما به چه کسی گوش می دهیم، و اینکه محققان چقدر نسبت به آن چه میشنوند انتقادی برخورد میکنند.
مثلاً در سؤال آزار جنسی امری یا اجباری، تعیین کننده خواهد بود که آیا محقق از قربانیان زن می پرسد یا از آزارگر مرد می پرسد.
پر از ریسک ( پر مخاطره)
اریکسون باز معتقد است که سیاست کمک به توسعه بیشتر در برابر “واقعیت های مطلوب“ آسیب پذیر است تا تحقیقات. در تحقیق، شما از بررسی همتایان برخوردار هستید، که تضمین میکند خواستهها و تمایلات شخصی نتایج تحقیق را کنترل نمیکنند..
اگر فاکتها بر اساس خواست ساپورت کننده گان یا حامیان پروژه، مطلوب باشند،ونه بر اساس واقعیات ممکن است بسیاری از موارد اشتباه پیش برود. هم اریکسون باز و هم همه پروژه های تحقیقاتی ارائه شده در کنفرانس بر اهمیت درک زمینه قبل از استقرار ساپورت کننده گان تاکید کردند. آنها نگران درک ساده ای از نقش های جنسیتی هستند که ممکن است به قیمت تمامیت و حقوق زنان تمام شود.
با فرض اینکه مشارکت زنان در نیروهای نظامی یا در فرآیندهای صلح خشونت را کاهش میدهد و تلاشها را مؤثرتر میسازد، مسئولیتی غیرممکن – و نامطلوب – بر زنان به عنوان “صلحجویان طبیعی” تحمیل میشود. علاوه بر این، درک سادهشده از نقشهای جنسیتی در جنگ و درگیری، مانند قربانیان منفعل و سوء استفادهکنندگان جنسی فعال، به بازتولید کلیشهها درباره جنسیت و تثبیت تفاوتهای موجود کمک میکند.
ماریا اریکسون باز به هیچ وجه نگران این نیست که روزی تحقیقات بیشتر «حقایق مطلوب» بیشتری را ارائه دهد، زیرا تحقیق لزوماً «آنچه ما می خواهیم» را تضعیف نمی کند، حتی اگر دقیقاً آنچه را که مایلیم بشنویم بیان نکند..
او مدعی است که در هر صورت، حقوق زنان استدلال بهتر و راهنمای بهتری در کار برای زنان، صلح و امنیت است.
منبع :