ترجمه مصاحبه زنده یاد خانم پروین قشقایی با برنامه “آغیرائل”
امشب مفتخریم که در برنامه “آغیرائل” خدمت خانم پروین بهمنی، افتخار بزرگ قشقایی هستیم. فکر نمیکنم کسی خانم بهمنی را نشناسد. شنوندگان عزیز، ایشان به خاطر کسالتی که داشتند بسیار نگران بودند و این نگرانی را به این برنامه هم منعکس کردند . ما هم امیدواریم خداوند به ایشان سلامتی، آزادی و طول عمر ببخشند که فرهنگ قشقایی از وجود ایشان بهره ها ببرند. فقط مختصر عرض می کنم که خانم پروین بهمنی نه تنها در ایران بلکه در جامعه بین المللی شخصیت شناخته شدهای هستند. دکترای افتخاری بین المللی، نشان درجه یک هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اولین زن برگزیده موسیقی محلی ایران، و اولین برگزیده عنوان زن مفاخر ترک، فقط قسمتی ازاین عنوانهاست.
-خانم بهمنی سلام . وقت شما به خبر
-من هم به شما سلام عرض میکنم ، به تمام قشقایی ها ، شیرمردان قشقایی و زنان زحمتکش قشقایی. منظور من از قشقایی خودم نیست، منظورم آنهایی هست که، هنوز در میان ایل و اوبا و عشایر زندگی می کنند، هنوز فرهنگشان را حفظ کرده اند. من خاک زیر پایشان هم نمیشوم. به آنها تعظیم می کنم.
– شما افتخار قشقایی ها هستین، انشاالاه که کسالتتان بر طرف می شود. همه حال شما را خیلی از ما می پرسند. الان خودتان از حال خودتان بفرمایید.
– قربان شما. من فکر میکنم با این شیمی درمانیها، وقتی انسانهای فرهیخته و با فرهنگ و بچه های خوب قشقایی جویای حال می شوند و محبت می کنند تاثیر فوقالعاده ای ( در روحیه آدم) دارد.
-خانم بهمنی میتونم سن شما رو بپرسم؟
-من 65 سالمه.
– از چند سالگی به صورت جدی به فرهنگ عشایر پیوستید وبه فرهنگ قشقایی خدمت می کنید.
– نمیشه بگم از چه زمانی. چون من بارها از رادیو و سایر رسانه ها گفته ام. موسیقی و فرهنگ با حیات قشقایی ها عجین است. اکثر آنها موسیقی را میشناسند و فرهنگ خود را دوست دارن. منهم از اون قشقایی ها هستم. من با فرهنگ قشقایی بزرگ شده ام.
من یه جایی هم گفته ام که، بزرگان موسیقی قشقایی، حبیب خان گرگین پور، محمد حسن کیانی، منصورخان بهمنی، استادنکیسا، علیرضا شهبازی، ممد قلی خورشیدی و دیگر بزرگان، اینها گروهی بودن که شبها گرد هم می آمدن و می خواندند، همدیگر را دوست می داشتند و من هم بچه بودم فقط کمی از بچه های دیگر بیشتر به کارهای اینها علاقه داشتم و باکارهای بچه گانه کنار اینها بودم. و به کارهای اینها علاقه مند شده ام. که بعدها با موسیقدانهای ملی مثل، نور علی برومند آشنا شدم. ایشان منو دوست داشت نوازشم می کرد و به من فرزند خوانده می گفت. در نوجوانی به موسیقی ردیفی گرایش پیدا کردم.به نوارهای محمود کریمی گوش میدادم. در سفر به اروپا با مصطفی گرگین پور با موسیقی ردیفی مشغول شدم، کنارش هم موسیقی قشقایی. نتونستم در اوروپا بمونم، برگشتم ایران.
-دوست دارم از خانم بهمنی بپرسم که، چند دههای که به زبان و موسیقی ترکی و قشقایی خدمت کرده اند، در این زبان و فرهنگ چه برجستگیهای ویژه ای دیده اند که با جان ودل همچنان دراین رشته فعال هستند.
– من ذاتا عاشق علم هستم. این عشق هست که منو به طرف زبان، فرهنگ و موسیقی ایلم کشانده . من به هیچ مکتبی نرفته ام. کسانی که به این فرهنگ خدمت کرده اند انسانهای مقدس و قابل احترامی هستند.
– امروز متاسفانه بعضی از مادران به هر دلیل، با بچه های خود فارسی حرف می زنن. بچه از بدو تولد زبان مادری خودرا نمی آموزد. فکر می کنین اگر این روش ادامه پیدا کند چه بر سر زبان ترکی می آید؟
– این مسئله منو خیلی ناراحت و اذیت می کنه، آما یک امیدی دارم که این مسئله مقطعی باشد. من خودم را نمیگم، اما جوانهای دیگه اگه بتونن (خودستایی نباشه) راه من و امثال منوادامه بدن، مادران حساس باشن، این مسئله حل می شود و از بین می رود. بازهم فارسی یا بازبانهای دیگر هم صحبت کنن، من امیدوارم که مقطعی هست و از بین می رود.
– سوال بعدی من هم اینه، الان جوانهایی هستن که با تعصب به فرهنگ ترکی و قشقایی روی می آورند، چه توصیه وصحبتی با اینها دارین که در این راه نلغزند؟
– من اگر دچار عدم هویت شوم، این اصلا عیب بزرگی هست و جوانهای ما مطلق دچار این بی هویتی نمی شوند. اگر آنها حتی به کشورهای مترقی بروند و ببینن که آنها به زبان خودشان حرف می زنند. آنها هم البته به زبان و هویت خود بر می گردند. من بازهم امیدوارم. من تقریبا ده- دوازده سال قبل وقتی با آقای سهیل محمودی در تلویزیون مصاحبه داشتم از ایشان( راجع به این مسئله) خواهش کردم، دیدم واقعا تاثیر داشت. بعد دیدم کتابهای زیادی چاپ شد. شاعران زیادی پیدا شد و یا تلفنهای زیادی به من میشد که از من راهنمایی می خواستند. به همین خاطر من اصلا ناامید نیستم. ناامیدی باعث می شود انسان خود را گم کند … فکر کنه …( ببخشین من زیاد حالم خوب نیست)
– شما ببخشین که ما وقت نامناسبی مزاحمتان شدیم. برنامه (آغیر ائلی) ما تلاش می کند گوشه ای از فرهنگ قشقایی را بشناساند برای شنونگان خود. خانم پروین بهمنی چه توصیه هایی برای سازندگان برنامه دارد؟ از چه موضوع هایی صحبت کند که به حفظ زبان و فرهنگ عاشیقها کمکی بکند؟
-ما مدیون عاشیقها هستم. من این اواخر کسی را ندیم که عاشیقها را بشناسد و این برای من دردآور است. ما یک طایفه ای به نام عاشیقها داشتیم که چند گروهند البته همه اینهارا من نوشته ام.
– آثار ارزشمند شما که به بازار آمده، در کجا می توان پیدا کرد. شنوندگان عزیزما اگر بخواهند از آنها استفاده کنند کجا هارا باید بگردند؟
-من وقتی به جشنواره های مختلفی می رفتم، از جاهای مختلف عاشیقها می آمدند. می دیدم جای عاشیقهای ما خالی است. بالاخره سن من به شناختن عاشیقها قد می دهد. من سال 70 عاشیق اسماعیل جعفری نیا را پیدا کردم و سال 73 ایشان را به تهران آوردیم و در جشنواره شرکت دادم. بوسیله آغای محمد رضا درویشی. البته اوایل انقلاب مقداری مشکل بود. اون سال آغای محمد رضا درویشی مجوز جشنواره گرفتند و کل عاشیقها را دعوت کردند و خواندند. من هر وقت یادم می افتم به گریه می افتم عاشیق جعفری نیا سه ربع ساعت نواختند و 420 موسیقیدان برجسته اونو تشویق می کردند.
– خانم بهمنی قشنگترین روزی شما که فکر می کنین روزتون خوش بود ، کدام روزه؟روز هنری تون یا فرق نمیکنه کدام روز خاص بوده؟
– روزی بود که موفق شدیم یادواره گذاشتیم و تمام عاشیقها رادر تالار وحدت گردهم آوردیم با عاشیق اسماعیل . این برنامه رو خودم طراحی کرده بودم که تما م موسیقی قشقایی را به نمایش بگذاریم. چنگهای ما آمدن . استاد گنجی کورانا نواخت، استاد حسین قولو سرنا نواخت و پسرش ناغارا، پیمان با پسرش ناغارا نواختند ، علیرضا شهبازی موسیقی ساریقانی را نواختند، محمودخان اسکندری شاهنامه خواند و اوستاد حسینقلی سرنا نواخت و پسرش ناغارا، کشکولی نی نواخت به نام چوبانهایمان، آرمان فرهنگ سه تار نواخت. یعنی ما کلا فرهنگ و موسیقی مان را به نمایش گذاشتیم. اون زامان عاشیقهای ما ساز نداشتند، اینو یادتان باشد سی سال بود من سه تا عاشیق پیدا کرده بودم که ساز نداشتند، دوندگیهای زیادی کردم تا برای آنها سه تا ساز بخرم و در اون برنامه به اونها هدیه کردم ،و اونها توانستند به صحنه بیایند. مسئله دیگه مشکل طبقاتی بود، بین طبقات موسیقیدانها فرق می گذاشتند، نمی تونم صریح بگم، پسر خودم رو که از طبقه دیگری بود نشاندم پیششون که تنبک بزند.
نمی دونم شما موسیقی می دونید یا نه، خیلی مشکله سه عاشیق با سه ساز بزنن که همزمان آرشه را روی سیم بکشند. این سه عاشیق باید همنوازی می کردند. باور کنین من عوض خوشحالی پیش مسئولان ارشاد گریه می کردم اونها تعجب کرده بودند. برای همنوازی تمرین زیاد لازمه، اما اینها با سه دقیقه تمرین روی سن شروع به همنوازی کردند. این روز برای من قشنگترین خاطره و روز بود. البته خیلی دویدم تا به اینجا رسیدم.
-بلی دقیقا یادمه، در واقع شما پایه این برنامه هارو گذاشتین که بعدها جشنواره ها و همایشهای زیادی تقریبا در تمام روستاها ی قشقایی نشین ایران برگزار شد.
– البته من آثارمان(آلبوم) را بگم که اون سه عاشیق را من بردم، کوراوغلو، غریب صنم و محمود و نگار را. تا اون موقع چنین اثری دیده نشده بود. حوزه هنری تهران اونهارو ضبط کرد. من اسم اونهارو “نارینجی خوسرو” گذاشته بودم. این دو بخش بود. چون ما در استان فارس زندگی می کنیم موسیقی شیرازی و بویر احمدی و اینها هم قاطی شده بود. شرکتی اینهارا خرید اسمشو گذاشتیم” خدایا من غریب” دیگه نوارهای محمد حسین کیانی، آوازهای قشقایی که اینو هم شرکت ماهور به صورت سی دی منتشر کرده. به نظرمن کار خوبی است. اگر قشقایی ها امکان داشته باشن، رادیو اینهارو نمیتونه پخش کنه من سعی کرده ام از سال از سال 32 به بعد نوارهای حسین کیانی رو جمع آوری کنم و تدوین کنم این هم کار مشکلی است. هر قشقایی یک نوار داشت و ضبط صوت ها بود که نوار هارا پخش می کرد. الان پیشرفت کرده اینها دیگه پخش نمیشه.
درباره کتاب هم باید بگم، از هئیت مؤلفه کتاب دانشگاه آتا تورک ترکیه بودم، “ترکهای ایران”، “حکایات محیطهای عاشیق”، من با اینها خیلی کار کردم. به یک کنفرانسی رفته بودم به خاطر اینها ده روز اونجا موندم . بعلاوه شش جلد “دایره المعارف موسیقی نواحی ایران” آغای جهانگیر اشرفی ، منتشر کرده که چند جلدش چاپ شده، من هم جزء هئیت مؤلفه این کتابها هستم. در تألیف کتاب “سازهای نواحی ایران” با آغای درویشی همکاری کرده ام. بخوام بگم کتابهای زیادی هست. “اصلی و کرم” بزودی چاپ می شود، “زندگی نامه موسیقدانهای قشقایی” هم بزودی چاپ می شود، “حکیمه بانوی ایل زر بانو”، زنان شاخص قشقایی از دو سه قرن قبل، اینها باید به دست قشقایی ها برسد بدانند شیرزنانی بوده اند و…کارهای زیادی کرده امکه اگه زنده بمانم باز هم بتوانم به فرهنگ
قشقایی خدمت میکنم ، اگر هم زنده نباشم جوانان شیر قشقایی هستند ، میشه یک دکتر یک مهندس هم در کنار کارهاش کار فرهنگی و موسیقی بکند. من چند کنسرت پژوهشی هم داده ام .گروه موسیقی حاوّا ، حاوّا یه زن خواننده کشکولییه که خیلی ها اونو نمی شناسن اما من جیران- جیران رو به نام او می شناسم. در گروه موسیقی حاوّا هم زنان و هم مردان بودن. من موسیقی عمومی برگزار کردم و سرپرستی اون با خودم بود. یه جایی “صمصام قشقایی” رو معرفی کرده ام یه جایی از”فیروز گرگین پور” یاد کرده ام. درسالن نظامی گنجوی بزرگداشتی به نام فیروزبرگزار کرده ام. البته می دونید انجام این کارها برای یک زن با شرایط اقتصادی فعلی کمی سخته .
-( کم نه خیلی زیاد سخته) خانواده پروین بهمنی قشقایی هر کوهی رو آب می کنه و کرده.
-تو قزاقستان، ترکیه، آلمان تاجیکستان، دانمارک و کشورهای زیادی به نام قشقایی برنامه داشته ایم.
20 سال قبل که به تهران آمدم به من گفتن شما از بختیاری ها هستین؟ قشقایی ها ترکی حرف می زنن. این برای من مرض و درده! چند مقاله هم نوشتم روزنامه های کثیرالانتشار چاپ کردند که ما قشقاییها لر نیستیم درسته ما لرها رو خیلی دوست داریم با اونها زندگی کرده ایم چون بخش اعظم ییلاقهای ما خیلی نزدیک هم و همسایه بودیم. ما تو پاتاوه زیاد ماندیم. مثلا یه کنسرتی گذاشتم در دو بخش، قشقایی و بویر احمدی. من ثابت کرده ام اینجا رابطه قشقاییها و بویر احمدی ها چگونه بوده من از دور به بویر احمدی ها هم تعظیم می کنم.
– خیلی ممنونم. به هرحال بویر احمدی ها به ما اجازه داده اند که از استان لر ما بتوانیم یه برنامه کامل برای اولین بار به زبان ترکی ارائه بدهیم. ماهم از اونها ممنونیم. از شما هم تشکور می کنیم که افتخار دادید و منت گذاشتید. در برنامه آغیر ائل با ما بودین.
ترجمه از متن ویدئو ترکی: خانم ذکیه ذولفقاری