مجید رضازاد ; زینب پاشا از جمله زنان مبارز ترک است که نامش در نهضت مبارزه با واگذاری امتیاز تنباکو آمدهاست
گروه تاریخ:درطول تاریخ و در میان مردم ترک تبار آذربایجان “زن” همواره منزلت اجتماعی مهم و جایگاه بلندی داشته است، تا جایی که دراین سرزمین زنان همپای مردان در کارهای مهم اجتماعی و سیاسی شرکت داشته و در مواقعی به جایگاه شایستهای نیز دست یافتهاند.
“زینب پاشا”، نمونهای شاخص از این زنان آذربایجان است که در مقطعی از تاریخ معاصرایران نقش قابل تأمل و ارزشمندی را در قبال جامعه خود ایفا نموده است.زینبپاشا معروف به”بی بی شاه زینب”، “زینب باجی”، “ده باشی زینب”، “زینب پاشا”، در محله قدیمی”عمو زینالدین تبریز و در یک خانواده روستایی به دنیا آمده است. پدرش شیخ سلیمان از افراد فقیر محله عمو زینالدین محسوب میگردید. از زندگانی زینب پاشا در دوره کودکی و جوانی و از خانواده وی منابع، اطلاعات زیادی به دست نمیدهند ولی آنچه مسلم است این نکته میباشد که “زینب پاشا” در رنج و عذاب و محنت و سختی روزگار گذرانیده و این چنین بوده است که صاحب اراده قوی و آهنین گشته است. دکتر سیروس برادران شکوهی (استاد تاریخ دانشگاه تبریز) در مورد کودکی وی به نکته جالبیاشاره کرده و مینویسد: زینب پاشا “… در کودکی در مکتبخانه محل درس خواند و به دلیل ماجراجویی و حساس بودن از دیگر همسالانش متمایز افتاد” با استناد به نوشته مذکور باید اذعان نمود که زینب پاشا از زنان باسواد و متفکر زمانه خود نیز محسوب میگردید، کهاین مسئله خود میتواند در بررسی علل قیام وی بر علیه استبداد و نابرابری در آن دوره مؤثر باشد.در نشریه “آذربایجان” در مورد زینب پاشا آمده است: وی نمونهای از زنان رشید و معروف تبریز میباشد که مانند بیشتر شخصیتهای تاریخی آذربایجان راه به کتابها نیافته و فراموش شده است. زندگی و مبارزات این زن شجاع در هالهای از ابهام فرو رفته، ولی به علت اهمیت قیامش، نام وی زنده و خودش نیز مشهور میباشد. زینب پاشا پیشتاز بیداری زن قرنها ستمدیده ایرانی است، وی در دوره ناصرالدین شاه قاجار، مهر سکوت تاریخ را از لب برمیدارد و “برای اولین بار در تاریخ ایران با چهل نفر از شیر زنان تبریز علیه ستم پیشگان و به موازات آن علیه نابرابریهای جنسی که نظام فئودالی و دیدگاههای سنتی بر زنان تحمیل کرده بود، به جنگ مسلحانه و پارتیزانی دست میزند و همه را در برابر دلاوریهای شگفت انگیز خود به حیرت وا میدارد”. در فصلنامه ” گنجینه اسناد” در مورد زینب پاشا آمده است: ” چنین بر میآید که وی زنان را برمیانگیخت تا با نابرابریهای اجتماعی و ستم چند لایهای که بر زن وارد میشد، به پیکار بر خیزند” این زن بالیاقت تبریزی، چنان رشادتی از خود نشان داده بود که در حق وی ترانهها و شعرها سروده شد و در طی این سالیان، این سرودهها، زبان به زبان در میان مردم گشته و امروزه به دست ما رسیده است. محتکران و گرانفروشان تبریز نیز ضربههای سختی از زینب پاشا متحمل شدهاند.
هنوز هم که هنوز است کهنسالان تبریزی هر زنی را که ابراز رشادتی کند، در تعریفاش میگویند:” زنی است مثل زینب پاشا” و هر وقت با محتکر آزمندی مواجه شوند و از عهدهاش بر نیایند با حسرت میگویند: ” فقط زینب پاشا از پس شما نامردان برمیآید”.
آری او زنی بود که طعم تلخ گرسنگی را چشیده و آگاه به ستم زمانه و به فکر سیر نمودن گرسنگان و بی چیزان و دشمن سرسخت محتکران و انبارداران شکمباره و” مشوق زنان علیه نابرابریها و بی عدالتیهای زمان بود. در یکی از اشعاری که خلق در باره زینب و قهرمانیهای وی سروده است، چنین آمده است
“زینب پاشا الده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه/گویا کی دشمن اوز قویوب اوردوی تاتار اوستونه
چادر شبین باغلوب بئله هم چیرمیوب قوللارینی/یاشماقیله دوتموش یوزینی، هم ساللانان پوللارینی
تنظیم ائدیب ئوز نقشهسین، هم گیتدیگی یوللارینی/فرمان وئریب یولداشلارین اویناتدی اغیار اوستونه…..
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه/بو ملتین هر حقینی اولدیقجا قاندیرماق گرهک
آنباردارین تکلیفینی چوخ یاخشی آندیرماق گرهک/آخیردا هیچ زاد اولماسا لاپ اوددا یاندیرماق گرهک
آذوقهنی ییغمیش قویان دیناری دینار اوستونه…”
زینب پاشا در جریان نهضت تنباکو:“زینب پاشا” سردسته زنان شرکت کننده در نهضت تحریم تنباکو در شهر تبریز است.” نخستین حضور او در چشمانداز تاریخ در جریان قیام و تحریم تنباکو است. تبریز به دنبال انتشار اعلان شرکت رژی از اوایل محرم ۱۳۰۹( قمری) به جوش و خروش در آمد و در اندک مدتی “متجاوز از بیست هزار نفر مسلح ” شدند چنانکه سرانجام دربار قاجاری به متوقف شدن عملیات شرکت رژی در این شهر فرمان داد و در نتیجه طغیان رو به توسعه، در اواسط صفر همان سال فروکش کرد.
به احتمال قوی زینب هم در همین دوره یک و نیم ماهه بوده که به قیامیکه موجبات نگرانی جدی ناصرالدین شاه و رجال درباری را در تهران و تبریز فراهم آورده بود، پیوسته است مؤلف کتاب” قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیتایران” به نقل از شاهدان آن واقعه مینویسد: به طوریکه شنیدهام شهرت زینب پاشا از واقعه رژی توتون به بعد بوده است.
موقعی که ناصرالدین شاه امتیاز توتون را به انگلیسیها داده بود در آذربایجان مردم از اجرای این امتیاز مانع شده بودند در آن ایام مرحوم حاج میرزا جواد مجتهد معروف و روحانی سیاسی که نفوذ فوقالعاده داشته مریدان خود را به بازار اعزام و مردم را دعوت کرده بودند که دکاکین خود را ببندند و مردم هم اطاعت کرده بودند.
پس از چند روز دولتیان مردم را مرعوب نموده و عرصه را به آنان تنگ نموده بودند در چنین روزگاری یک مرتبه عدهای زنان مسلح و با چادر نماز که گوشههای آن را به کمر بسته بودند در بازار ظاهر شده دست به اسلحه برده و بازار را مجددا بستند. پس از این واقعه هر وقتی که ظلم و ستم حکومت جابر از حد میگذشته دسته زنها به سرپرستی زینب پاشا خروج کرده و کانون فساد را ویران نموده و پس از آن از نظرها پنهان میشدند و کسی هم به هویت آنان پی نمیبرد.
بحران نان در تبریز و قیام زینب پاشا:“یکی از گرفتاریهای زمان خودکامگی، انبارداری بوده که همیشه دیه دارانی گندم و جو را نفروختندی تا نان کمیاب و گران شدی و آن گاه به بهای بیشتر فروختندی. این کار، در سالهای پیش از مشروطه در آذربایجان رواج بسیار یافته بود” در تبریز نیز زینب پاشا و یارانش در چنین مواقعی در کار کشف انبارهای غلات مالکان و گشودن آنها و تقسیم گندم و جو احتکار شده بین خانوادههای تنگدست فعال بودهاند. در این زمینه یکی از عملیاتهای مهم زینب پاشا و یارانش، مصادره انبار “میرزا عبدالرحیم قائم مقام”، پیشکار وقت آذربایجان ۱۳۱۳ ق ) بوده است.
توضیح اینکه در قحطی که در اواخر دوره ناصرالدین شاه بر اثر احتکار گندم در تبریز بوجود آمد، زنان تصمیم به تظاهرات گرفتند. به گزارش “اسناد وزارت امور خارجه فرانسه” : “در حدود سه هزار زن چوب به دست، در بازارها به راه افتادند و کسبه را به بستن دکان و پیوستن به راهپیمایان مجبور کردند ” حکومت قشون را خبر کرد، دستور تیراندازی داده شد ” در دم پنج زن و یک سید کشته شدند ” مردم در کنسولگری روس تحصن کردند….
فردای همان روز تظاهرات را از سر گرفتند، این بار نیز سه زن کشته و تعدادی زخمیشدند. شعار نان تبدیل به شعار سیاسی و علیه سلطنت قاجارها شد. حکومت هراسید و بار دیگر عقب نشینی کرد. شاعر گمنام “میرزا فرخ ” که همزمان با این وقایع بوده، جریان فوق را در آن زمان به صورت شعر ترکی به نظم کشیده و زینب پاشا را رهبر این جنبش و حرکت معرفی کرده است.
یکی دیگر از عملیاتهای مردمی زینب پاشا و یارانش حمله به خانه نظامالعلمای دیبا از رجال متنفذ دوره قاجاریه بوده است. این واقعه از حوادث مهم دوره سلطنت مظفرالدین شاه در تبریز در سال ۱۳۱۶ قمری بوده است.
لازم به ذکر است که مؤلف کتاب “رجال آذربایجان در عصر مشروطیت” تاراج خانه نظامالعلما را ناشی از تحرکات امیر نظام گروسی که برای بار دوم به پیشکاری آذربایجان منصوب شده بود، دانسته و از آن به عنوان ” غارت خانه محترمین” یاد کرده و همچنین احتکار غله توسط نظام العلما را نیز اتهامی از سوی امیر نظام دانسته است. این در حالی است که براساس منابع آن دوره معلوم میگردد که اولا: احتکار غله توسط نظالم العلما در آن زمان واقعیت داشته و اتهام نبوده است. واز طرفی حرکات زنان تبریز به رهبری زینب پاشا بر علیه نظام العلما نه فقط صرفا به خاطر تحرکات امیر نظام و یا سایر عمال دولتی بوده، بلکه احتکار غله توسط وی در آن سالهای” بحران نان ” خود میتوانسته عامل مهمی برای عملیات زینب پاشا و یارانش بر علیه وی باشد. دکتر سیروس برادران شکوهی در این زمینه مینویسد: “جریان تالان خانه قائم مقام، خالوی نظام العلما و نقش زینب در این واقعه هنوز از یادها نرفته بود که بار دیگر مسئله نان در تبریز مشکلها آفرید ولو این بار حب و بغض دستاندرکاران دولتی هم بی دخیل نبود، اما نطفه اولیه حرکت و شورش همانا کمیابی بلکه قحطی نان بوده است و بدینسان بود که : ” زینب باجی چادر خود را ازسربرمیدارد و از آن علمی میسازد و پیشاپیش مردم حرکت میکند، خانه و انبار انباشته از گندم نظام العلما را گرفته و به مردم گرسنه میدهد”
عاقبت زینب پاشا:بنا به روایتی، آخرین حادثه قابل ذکر زندگی زینب پاشا را باید درگیری او با عساکر عثمانی در جریان مسافرتش به عتبات، که در اواخر عمرش روی داده، دانست. بعد از آن دیگر اطلاعی در باره زندگی او در دست نیست. زینب باجی با عدهای زوار به کربلا میرود و در خانقین عساکر عثمانی که برای تفتیش زوار آمده بودند، سختگیری میکنند “زینب باجی” از این رفتار آزرده شده و دست به عصیان میزند و دیگران را هم به دنبال خود میکشاند، به عساکر حمله میکند و انها ناگزیر به فرار میشوند و این خانم با قافله به کربلا میرود. به نوشته اکثر منابع بعد ازاین واقعه از زینب پاشا دیگر خبری به دست نیامده است. به نظر میرسد که زینب پاشا در این آخرین سفر خود عاشقانه در حضور سالار جوانمردان، آرام گرفته و جان به جان آفرین تسلیم نموده است و پیکرش نیز هیچگاه به شهرش تبریز و زادگاهش “محله عمو زینالدین” منتقل نشده و در کربلا دفن شده است. گفتنی است با توجه به برخی شواهد و تحقیقات میدانی، به نظر میرسد که زینب پاشا عمر طولانی داشته و لذا سفر آخر وی به کربلا گویا در اوایل دوران سلطنت احمد شاه اتفاق افتاده و وفات وی نیز دراین دوره بوده است. قابل ذکر است که براساس تحقیقات میدانی نگارنده این سطور، زینب پاشا متاهل بوده و شوهر وی در محله عمو زینالدین تبریز به کار کشاورزی مشغول بوده است، همچنین زینب پاشا صاحب چند فرزند نیز بوده است. یکی از فرزندان وی پسری بوده که “عزیز” نام داشته است.
از “عزیز” نیز چند فرزند به یادگار مانده بود که در محله عمو زینالدین زندگی میکردند و سالها پیش وفات نمودهاند.این مقاله را با مطلبی که در “دایره المعارف تشیع” در مورد این زن نامدار آذربایجانی نوشته شده به پایان میبریم.
در این دایرهالمعارف و در ذیل “زینب پاشا” آمده است: از زنان سیاستمدار و سخنور، شجاع و مبارز تبریز، پس از تعطیل بازار تبریز در نهضت تنباکو به رهبری میرزای شیرازی و بازگشایی مجدد آن توسط مأموران دولتی، زینب پاشا بسیاری از زنان تبریز را گرد آورد و با سخنرانیهای آتشین خود آنان را وارد میدان مبارزه و مأموران دولتی را تهدید به برخورد و جنگ مسلحانه خیابانی کرد… در همین سالها به دلیل احتکار گندم از طرف مالکان، در تبریز قحطی شده بود و گرسنگی مردم را تهدید میکرد. به تحریک او زنان تبریز به انبارهای گندم محتکران حمله کردند و درب انبارها را گشودند و ذخایر انبارها را در اختیار نیازمندان و فقرا قرار دادند. او زنی مبارز بود که دربار قاجار را به هراس افکنده بود”.