زنکشی در گرگان؛ آرزو کمی قربانی خشونت خانگی و قوانین ناکارآمد
آرزو کمی، زن جوان ترکمن ساکن گرگان روز چهارم اسفند ۱۴۰۳ با ضربههای چاقو به دست همسرش کشته شد.
آرزو کمی متولد ۱۳۶۹ برای نخستین بار وقتی ۱۷ ساله بود ازدواج کرد. یکسال بعد صاحب دختری شد اما در دوسالگی فرزندش به دلیل نداشتن تفاهم با همسرش از او جدا شد. دختر آرزو در کنار پدربزرگ و مادربزرگ پدریاش ماند و آرزو برای تحصیل به دانشگاه رفت.
هشت سال بعد آرزو با مرد دیگری به نام نوید کیا که مامور نیروی انتظامی ساکن گرگان بود ازدواج کرد.
پردیس ربیعی فعال حقوق زنان به ایرانوایر میگوید: «رفتار نوید در سه سال آخر زندگیشان بهکلی تغییر کرد. او که زمانی شوهری مهربان به نظر میرسید، به مردی خشن و غیرقابلپیشبینی تبدیل شده بود. او با زن دیگری ازدواج موقت کرده بود و گاهی او را به خانهای که آرزو در آن زندگی میکرد میاورد. اتفاقی که غالبا به تحقیر آرزو منجر میشد.»
همسر آرزو کمی به واسطه اینکه مأمور نیروی انتظامی بود به واسطه احساس قدرت روز به روز وضعیت را برای آرزو دشوار تر کرد: « نهتنها آرزو را از تفریح و زندگی اجتماعی محروم کرد، بلکه با بهانههایی مثل خستگی کار و نیاز به خواب، خانه را به زندانی برای همسر و فرزندانش تبدیل کرده بود. حضور مهمان در خانه ممنوع بود و هر صدایی که خواب نوید را مختل میکرد، با خشم و کتککاری پاسخ داده میشد. حتی فرزند خودش نیز از این خشونت در امان نبود.»
نوید کیا متهم به قتل آرزو کمی، به جز او با افراد دیگری خارج از خانه هم با خشونت رفتار میکرد و بارها به دلیل ضرب و شتم مجبور به پرداخت دیه شده بود. او همچنین چندین بار آرزو را به قتل تهدید کرده بود و با سوءاستفاده از موقعیت شغلیاش مدعی میشد که میتواند او را بکشد و با ادعای خیانت، از مجازات بگریزد.
آنچه در شب حادثه گذشت
در ساعات پایانی چهارم اسفند آرزو کمی و همسرش با هم دعوا کردند. حوالی ده شب نوید بار دیگر آرزو را به قتل تهید کرد. آرزو به سمت پنجره دوید تا فریاد بزند و کمک بخواهد، اما نوید از پشت به او حمله کرد. او ابتدا با چاقو به گردن آرزو ضربه زد و بعد از آن بارها او را از ناحیه قلب، دست و گلو زخمی کرد. این جنایت در مقابل چشمان پسر این زوج رخ داد.
این کودک بعد از اینکه پدرش به پلیس زنگ زد و اعتراف کرد که همسرش را کشته با دختر آرزو تماس گرفت و گفت: «آبجی، یه چیزی میگم ناراحت نشی. مامان مرد. بابام با چاقو کشتش.»
خشونت خانگی و قوانین ناکارآمد
یک روز پیش از این حادثه هولناک آرزو کمی به دختر شانزده سالهاش گفته بود که جانش به لب رسیده و قصد جدایی از نوید را دارد. او گفته بود نوید قصد دارد او را بکشد. قتل زنان به دست همسرانشان در اغلب موارد اتفاقی ناگهانی نیست. بررسی روایتهای زنکشی طی سالهای اخیر نشان میدهد که اغلب مردان به ویژه پدران و همسران پیش از اقدام به کشتن دختران و همسران خود نقشه کشیده و یا با وکیل مشورت کرده بودند.
پدر رومینا اشرفی دختر نوجوان کشته شده در تالش پیش از اقدام به قتل او درباره احتمال قصاص خود با یک وکیل مشورت کرده بود.
برادر رحیل دختر ۱۳ ساله کشته شده به دست برادرش در هرمزگان، سه ماه پیش از اقدام به قتل او چندین گوسفند را سر بریده و گفته شده بود که برای این کار تمرین کرده است.
خشونت خانگی، سوءاستفاده از قدرت و ضعفهای ساختاری جامعه در تعدد و تکرار زنکشی در ایران نقش پررنگی دارد.
آرزو کمی هربار در برابر عذرخواهیهای همسر خشونتگرش راه بخشش را در پیش گرفت غافل از اینکه این اقدام او را در موقعیتی شکننده قرار میدهد و این پیام را به فر خشونتگر میرساند که خشونتهای او عاقبت جدی به دنبال نخواهد داشت.
پردیس ربیعی میگوید: «تهدیدهایی مثل میکشمات و میگویم خیانت کردهای و بعد آزاد میشوم که بارها توسط همسر آرزو کمی تکرار شده بود نشان میدهد او به ضعف قوانین و مصونیتی که موقعیت شغلیاش به او داده بود دل بسته بود.»
این فعال حقوق زنان که در حوزه ثبت روایتهای زنکشی تلاش میکند میگوید: «این جنایت تنها جان آرزو را نگرفت، بلکه زخمی عمیق بر روان فرزندانش باقی گذاشت. کودکانی که در معرض خشونت خانگی قرار میگیرند، اغلب با ترومای مادامالعمر دستوپنجه نرم میکنند و این چرخه میتواند در نسلهای بعدی نیز ادامه یابد.تماس آرزو با دخترش یک روز پیش از قتل و افشای نقشه نوید، نشاندهنده فرصتی بود که از دست رفت. اگر سیستمی برای حمایت از او وجود داشت، شاید امروز زنده بود. این بخش از داستان، ضرورت توجه به نشانههای خطر و مداخله بهموقع را گوشزد میکند.»
قتل آرزو کمری فقط یک تراژدی خانوادگی نیست. فریادی است از عمق جامعهای که در آن خشونت خانگی بهعنوان «مسئله خصوصی» نادیده گرفته میشود، قدرت بهجای حفاظت به سلاح سرکوب تبدیل میشود و زنان در چرخهای از تحمل و قربانی شدن گرفتار میمانند.
Iranwire