باید نبایدهای زنان زندانی؛ در گفتگو با عالیه شکربیگی/ پدرام تحسینی
ماهنامه خط صلح – با مراجعه به آمار متوجه خواهیم شد که تعداد محکومان زن در دادگاهها و متعاقباً جمعیت زنان زندانی در حال رشد است، با این حال کمتر به مسائل و مشکلات آنان در هنگام بازگشت به جامعه توجه شده است. غفلت از این موضوع پر اهمیت، همواره بر نگرانی پیرامون سلامت روان این افراد، احتمال بزهکاری مجدد و بازگشت به زندان و همچنین گسترش آسیبهای اجتماعی افزوده است. برای محکوم به زندانی که مدتی را در زندان گذرانده، هفتهها و ماههای اولیهی پس از حبس از مهمترین مراحل زندگیاش به حساب میآید و نه تنها بر زندگی و آیندهی خودش که بر زندگی اطرافیانش نیز تأثیرگذار است؛ دورانی که محتمل است به بازسازی زندگی پس از حبس منجر نشود و افراد را دوباره به سمت بزهکاری و زندانی شدن ببرد. با همین نگاه، شکل مواجههی این افراد با اجتماع خارج از زندان و چالشهای موجود در جامعه و شناسایی ابعاد زندگی زنان پس از دوران حبس بسیار پر اهمیت است و کارشناسان حوزهی مسائل اجتماعی به ابعاد زندگی زنان در این دوران و به دنبال آن نیازها و خواستههایشان برای توفیق در بازسازی و بازگشت به زندگی اجتماعی و همچنین، مدیریت چالشهای پس از حبس میپردازند و تلاش میکنند با رویکردی پدیدارشناسانه تجربهی زیستهی زنان پس از آزادی از زندان را ارزیابی کنند.
در همین زمینه با دکتر «عالیه شکربیگی»، جامعهشناس و پژوهشگر حوزهی زنان گفتگو کردهایم. خانم شکربیگی که سابقهی دبیری کارگروه خانوادهی سالم معاونت ریاست جمهوری در امور زنان و خانواده را نیز در کارنامهی خود دارد، دارای دکترای تخصصی جامعهشناسی (بررسی مسائل اجتماعی) است.
خانم شکربیگی، مهمترین مسئله و چالش امروز زنان زندانی را چه میدانید؟
زنان زندانی گروهی از زنان هستند که در جامعه فراموش شدهاند. ما در جامعه فقط زنانی را که در خانواده و عرصهی آموزش وجود دارند و دیده میشوند، میبینیم و فکر میکنیم همهی زنان اینگونه هستند. این در حالی است که ما در گونهشناسی، «زنان زندانی» و «زنان تنها» را داریم (زنانی که به تجرد قطعی رسیدهاند یا زنانی که طلاق گرفتهاند). بنابراین هرگونه از زنان آسیبهایی دارند که باید برای آن برنامهریزی کرد. باید به مفهوم و واژهی زندان توجه ویژه داشته باشیم. باید بدانیم خود زندان چیست.
بر اساس تحقیقات و مطالعات انجام شده ما باید زندان را جامعهای کوچک در کنار جامعهها و گروههای دیگری که وجود دارند، بدانیم تا در آن روند اصلاح و بازپروری زندانیان به خوبی طی شود، تا افراد پس از طی دوران حبس خود به آغوش جامعه باز میگردند. به هر حال زندانیان یک گروه اجتماعی هستند که وقتی در زندان هستند با گروه بزرگتر از خودشان –که مردمی بیرون از زنداناند—، رابطهی متقابل دارند. اگر ما بخواهیم بگویم که مباحث زنان زندانی چیست و چه آسیبهایی بر آنها متحمل است، موارد زیادی موجود است.
با توجه به اینکه در تمام دنیا اساساً تعداد زنان زندانی نسبت به مردان زندانی کمتر است، از اینرو یکی از مشکلاتی که زنان زندانی در بدو ورود به زندانها با آن مواجه میشوند، معماری محل زندانهاست؛ جایی که برای مردان طراحی شدهاند. بنابراین یکی از چالشهای اولیه بحث نگهداری زنان در زندانهاست، اینکه چگونه و در چه شرایطی نگهداری میشوند.
در ابتدا بنده بحث مدلهای مدیریت زندانها را مطرح میکنم؛ به ویژه مدیریت زندان زنان. مدلهای مختلفی وجود دارد؛ از جمله مدل سلسله مراتبی. برای مثال فرض کنید بر اساس این مدل افراد به زندان میآیند. در زندانی که زبان زور حاکم است و هیچ مسئلهی خاصی نمیتواند در توافق را برای زندانیان باز کند. این خودش یک مسئله است. حال باید چه کار کنیم؟ در مدل سلسله مراتبی زندانها، حتماً مباحث ارعاب، تهدید، انتقال زندانی از داخل و مابین موسسات به میان میآید.
مدل دیگر زندانها تعاملی است که بر اساس فلسفهی بشردوستانه تلاش میشود با زندانیان انسانی رفتار شود. مکتب فکری این گروه اثباتگرایی است، بهگونهای که باور دارند رفتار هر فرد تابع عواملی است که از کنترل او خارج است. بنابراین در زندان تعاملی بر اساس دلایل ارتکاب جرمی که یک زن مرتکب شده، مشکلش را تشخیص و او را تحت درمان قرار میدهند. سن، نوع جرم، طول مدت حبس، جغرافیا و محل سکونت و تحصیلات زندانیان نیز در این مدل در نظر گرفته میشود. این همه در حالیست که در مدل سلسله مراتبی در زندانها این مسئله وجود ندارد. در این مدل فقط رفتارها از بالا به پایین است و جلوگیری از فرار، نظم داخلی و تنبیه به شدت در آن آشکار است.
حالا اینکه در زندانها کدام مدل به زنان اختصاص دارد، بنده فکر میکنم بیشتر مدل سلسله مراتبی است. وقتی شما وارد زندان میشوید، شاید مدلهای دیگر باشد، اما آن چیزی که مشهود است، مدل سلسله مراتبی است.
برای کم کردن اثرات سوء به زندان رفتن زنان بر خانوادهها چه راهکارهایی پیشنهاد می دهید؟
زنان زندانی با مشکلات اجتماعی و اقتصادی بسیاری روبهرو هستند و اگر با خانواده و خویشاوندان در ارتباط نباشند و حمایت اجتماعی و عاطفی از آنها صورت نگیرد، طبیعی است که با آسیبهای بیشتری هم مواجه میشود. مهمترین نکته که میتواند برای زنان زندانی آسیب باشد، بدنامی است. آنها پس از اینکه دورهی حبس خود را طی میکنند، برای برگشت به زندگی معمولی خود دچار مشکلات زیادی میشوند.
بنابراین باید در این زمینه فرهنگسازی شود. باید رسانهها و عناصر مختلفی که به نوعی با توسعه فرهنگی و اجتماعی جامعه مرتبط هستند، تلاش کنند که زنان زندانی در جامعه پذیرفته شوند. باید همانطور که جامعه با مردان زندانی تعامل میکند، با زنان زندانی هم تعامل داشته باشد. در واقع یک زن زندانی ممکن است همیشه انگ زندان را با خود به همراه داشته باشد.
برای مثال تصور کنید در دعوای زن و شوهری زن دچار جنون آنی شود و مرد را هل دهد و سر مرد به دیوار خورده و فوت شود. قطعاً در چنین شرایطی حتی اگر آن زن از زندان آزاد هم شود، زندگیاش برای همیشه تحتالشعاع آن قتل قرار خواهد گرفت.
آیا میتوان از زنان حبسزدایی کرد؟
بحث حبسزدایی قابل تأمل است. زنی را که وارد زندان میشود در نظر بگیرید: بهتر است منتظر بماند تا ۱۰-۱۵ سال حبس خود را تحمل کند یا با رویکرد حبسزدایی و توانمندسازی او را تحت کنترل اجتماع در بیاوریم؟ قطعاً با اشتغالزایی و تجربههای حبسزدایی که در دنیا وجود دارد، میتوان اقداماتی را در دستور کار قرار داد، چون همانطور که گفتم زندان محیطی مردانه است و زنان زندانی بیشتر به لحاظ روانی دچار آسیب میشوند. آنها نیاز به زمان دارند تا بتوانند آسیبهای خود را ترمیم کنند. بنابراین در برنامههای توانمندسازی زندانیان زن نباید ارتباط آنها را با جامعه قطع کنیم. آنها باید بتوانند پس از اتمام دوران حبس خود به راحتی به آغوش جامعه بازگردند. در این میان نقش رسانهها تأثیرگذار است. آیا تاکنون دیدهایم که تلویزیون در قالب فیلم سینمایی زندگی زن زندانی را با تمام فراز و فرودها به تصویر بکشد؟ اصلاً تاکنون بیان شده که خانواده و جامعه باید چه تعاملی با زن زندانی داشته باشند؟ آیا باید تمام درهای زندگی را روی زنان زندانی ببندیم و او را برای همیشه در یک مکان دربسته محبوس کنیم؟
ما باید زندان را به محلی برای آموزش، رفتارشناسی و توانمندسازی زنان زندانی تبدیل کنیم. به بیان دیگر زندان میتواند مکانی برای ساختن افراد باشد. باید بررسی کنیم که جرم زنان به چه دلیل رخ داده. آیا به دلیل افسردگی و مشکلات روانی بوده یا مسائل دیگر. تمامی این موارد نیازمند این است که درهای زندانها را باز کنیم و بگذاریم مردم و زنان زندانی با هم در ارتباط باشند.
اصولاً حقوق زنان زندانی هم میتواند متفاوت باشد؟
باید طیف زنان زندانی اعم از باردار، معلول، سالمند و دختران جوان را در نظر بگیریم و با توجه نیازهای هر گروه و با کمک سازمانهای مردم نهاد به تدریج در برطرف کردن مشکلات زنان زندانی گام برداریم، چرا که پشت زنان زندانی با شرایط خاص مشکلات و آسیبهای فراوانی نهفته است که با برنامههای دقیق میتوان به آنها برای بازگشت به جامعه کمک کرد. برای مثال ممکن است مادر زندانی فرزند خردسالی داشته باشند که امکان مراقبت از او با توجه به ساخت محیط جغرافیایی زندان فراهم نباشد.
اگر مادر زندانی بخواهد فرزندش را به زندان بیاورد و از او نگهداری کند، با مشکلات فراوانی روبهرو است. این در حالی است که باید زنان را بعد از آزادسازی آماده کنیم؛ مشکلاتی اعم از نوع نگاه جامعه و طرد خانوادگی، اجتماعی و فردی. به نظر میرسد نقش سازمانهای مردمنهاد در این میان مهم است. یعنی زندانها باید از سازمانهای مردم نهاد به عنوان یک بازوی مدنی در برنامهریزی فرهنگی و آموزشی استفاده کنند. برای مثال زنی که پس از گذراندن ۱۰ سال حبس وارد جامعه میشود، دنیای متفاوتی را روبهروی خود میبیند.
بنابراین حمایتهای اجتماعی و خانوادگی بعد از آزادسازی آنها امری مهم است. از سوی دیگر، ما زنان زندانی سیاسی را داریم. زنانی که منتقد اوضاع موجود هستند و به همین دلیل زندانی شدهاند. ممکن است آنها دارای فرزندانی باشند. باید انسانگونه به این مسئله بنگریم. همانگونه که خود ما مادر و پدر هستیم و فرزندانی داریم و در کنارشان هستیم، حق آنها نیست که با فرزندان خود در تعامل نباشند. ما باید زنان زندانی سیاسی و اجتماعی و حتی زنانی را که به دلیل فقر موجود مرتکب جرایمی مثل سرقت شدند، در نظر بگیریم. باید در مورد مکانیابی و طراحی زندان زنان تلاش بیشتری داشته باشیم. در واقع باید یک نگاه مطلوب نسبت به این مباحث داشته باشیم. طبیعتاً در دنیا مدلهای موفق زندان زنان وجود دارد که باید از آنها الگوبرداری کنیم. زندانهای زنان باید به گونهای طراحی شوند که از مدلهای مردانه دور و متناسب با زنان باشد.
آیا تأثیر زندان بر زنان با جرمهای مختلف میتواند متفاوت باشد؟ آیا تفاوتی بین تجربهی زندانیان عادی با زندانیان سیاسی-امنیتی یا زندانیان مرتبط با جرایم مواد مخدر یا زندانیان مالی متفاوت است؟
وقتی انسان وارد زندان میشود این یعنی محدودیت. یعنی در واقع از زندگی روزمرهی خودت که طبق روال خاصی انجام میدادی، خارج میشوی، یعنی تجربهای خلاف همهی تجربههایی که داشتی. بنابراین در واقع زندگی در زندان تفاوت بسیار زیادی دارد با زندگی بیرون از زندان. پس طبیعیست که صرف نظر از نوع و شکل جرم مرتکب شده، با تغییر نوع زندگی روزمره، محدودیت ایجاد میشود و زندانیان زندگی طبیعی خود را ندارند. زندان رفتن یعنی تجربهی جدید و یک زندگی جدید و برخورد با کسانی که تا آن روز تجربه نکردهاید. به معنایی دیگر، مثل یک شروع جدید در جایی جدید است؛ حالا صرف نظر از این که پیامدش خوب یا بد باشد. اما با این حال تأثیر زندان بر افراد با جرایم مختلف میتواند متفاوت هم باشد. به هر حال طبعاً کسی که متهم یا مجرم سیاسی-امنیتی است، با کسی که جرمش مواد مخدر یا سرقت و غیره است، فرق دارد و نوع رفتار با آنها هم باید فرق داشته باشد. زنی که به خاطر آرمانها و عقایدش در زندان است با سایر زندانیها با جرایم دیگر فرق دارد و تجربهی زیستی هر کدام از این زنان زندانی متفاوت است. من فکر میکنم پاسخ به این سوال شما نیازمند یک کار تحقیقی از نوع پدیدارشناسی است تا بتوانیم تجربهی زیستی این زنان در زندان را متوجه شویم و گونهشناسی این نوع زنان زندانی را داشته باشیم. با این حال –همانطور که اشاره کردم— در کل باید بگویم که بله، قطعاً تجربهی این دو گروه و تأثیر زندان بر هر کدام متفاوت است. این مسئله را با مراجعه به خاطرات زندانیان هم میتوان مشاهده کرد.
زن بودن در پیگیری حقوق یک زندانی در ایران تا چه میزان تفاوت ایجاد میکند؟
در جوامعی مثل جامعهی ایران که با نابرابری جنسیتی درگیر است و تبعیض جنسیتی علیه زنان در تمام سطوح اجتماعی دیده میشود، طبیعی است که وقتی زندانی زن باشد هم، حقوق او میتواند به شکل جدی پیگیری بشود یا نشود. بسته به نوع ساختار زندانها این مسئله متفاوت است. ممکن است در بعضی از زندانها با توجه به فرد سرپرست زندان این حقوق بیشتر پیگیری شود و یا بالعکس. در جامعه هم همین اتفاق افتاده و حتی در مجلس هم زنان نماینده دنبالهروی مردان هستند و قوانینی که تصویب میشود هم اساساً روح مردانه در آنها وجود دارد. در جامعهی ما زنان مختلفی در حال زندگی هستند. زنان زندانی هم یک گونه از این زنان هستند. یک زن به هر دلیلی وارد زندان میشود. در زندان چه امکاناتی برای پیگیری حقوق خودش دارد؟ اگر وکیل نداشته باشد یا امکانات لازم در اختیارش قرار نگرفته باشد اگر از بیرون پیگیری نشود، آیا خودش میتواند به تنهایی و به شکل جدی این حقوق را پیگیری کند؟ در این زمینه معتقدم باید تحقیقی جدی شود که اساساً زن بودن در پیگیری حقوق یک انسان چقدر میتواند موثر باشد. با این حال فکر میکنم آن نگاه نابرابر نسبت به زن اساساً در سطح کلان، میانه و خرد برجسته است و وجود دارد. زن وقتی وارد زندان میشود برچسبهایی به او زده میشود که همین نیز پیگیری حقوق یک زن را با چالش مواجه میکند.
چرا معتقد هستید که زندان زنان مدلی مردانه دارد و آسیب روانی زندان به زنان بیشتر است؟
ما در یک جامعهی مردسالار زندگی میکنیم؛ یعنی جامعهای که روح و نگاه مردانه در همه جا حاکم است. به علاوه معتقدم که اصولاً سیستم حاکمیتی ما نگاه مردانه دارد. به همین دلیل معماری جامعهی ما چه در بیرون و چه در داخل زندان برای مردان تهیه و ساخته شده. مثلاً در پارکها امکانات و خدمات رفاهی بیشتری برای مردان در نظر گرفته شده تا زنان. در زندان هم همین نگاه حاکم است. در مورد آسیب روانی بیشتر به زنان زندانی هم طبیعیست که این اتفاق رخ میدهد. اصلاً همین امکانات کمتر و یا معماری مردانه که در موردش گفتم میتواند باعث آسیب روانی شود. همچنین برای مثال زنی را در نظر بگیرید که نتوانسته چک بانکیاش را به اصطلاح پاس کند، یا اعتیاد دارد، یا هر دلیل دیگر که بسته به جرمی که مرتکب شدهاند، هر کدامیک تجربهی زیستی منحصر به فرد در زندان داشتهاند، اما همان زن میتواند یک مادر هم باشد. میتواند ستونی باشد برای خانوادهی خودش که بنا به هر دلیلی الان در زندان به سر میبرد. تصور کنید روح و روان این زنان زندانی در چه وضعیتی قرار دارد. بی تردید دچار آسیب میشوند.
نکتهی دیگر اینکه در جامعهی ما وقتی میگویند یک زن در زندان بوده (صرف نظر از زنان زندانی سیاسی که به دلایل مبارزات سیاسی خود وارد زندان شدهاند)، این یک انگ و برچسب برای زنان محسوب میشود. وقتی از زندان بیرون میآید جامعه، شامل خویشاوندان، دوستان و حتی اعضای خانوادهی خودش هم رفتار مداراگرایانه با او ندارد. این خودش از دلایل مهم و زمینهساز آسیبهای روانی است.
و سخن آخر؟
زنان زندانی نیازمند یاری هستند. نمایندگان قانونگذار و رسانهها نباید آنها را فراموش کنند. حبسها و محکومیتهایی که برای زنان در نظر گرفته میشود بهتر است بسته به نوع جرم، محکومیتهای جایگزین باشد. باید حبسزدایی شود. مجازتهای جایگزینی که بتوانند با جامعه در رفت و آمد باشند و بتوانند از تنهایی و انزوای فردی که در زندانها برایشان ایجاد میشود بیرون بیایند؛ به خصوص زنانی که طولانی مدت در زندان میمانند.