زنجیرزنی در میدان حریف؛ نگاهی به کنشگری دختران شجاع عاشورا – جیران مقدم
حتی اگر زنان زنجیر زن در آینده ای دموکراتیک بتوانند در عزاداری شرکت کنند، چیزی از روایت مردانهای که عاشورا دارد کم نمیکند. آنگاه ما فقط زنانی خواهیم بود که برای مردانی که شجاع بودند، جنگیدند و مردند عزاداری میکنیم. کجای این گفتمان زنانه ی زن زندگی آزادی است؟ کجای این قرار دادن زنان در محور گفتمان و تولید گفتمان است؟ این صرفا تلاش برای ورود به بازی مردانه رژیم و تلاش برای بازی کردن با قواعد مردانهی رژیم است تا فراموش کنیم اصل قضیه چه بوده و کجا باید جنگید
برای بحث دربارهی تصمیم دختران زنجیر زن عاشورا که با پوشش اختیاری شجاعانه در مراسم شرکت کردند لازم است عاشورا و مفهوم کنشگری عقلانی را از جنبه های مختلف بررسی کنیم
۱. از نظر تاریخی برای شناختن مبدا مراسم عاشورا لازم است به برهه ای از تاریخ برگردیم که اولین سفارت اسپانیا به عنوان یک نهاد مدرن در ایران تشکیل میشود و سفیر پادشاه فلیپه دوم، پادشاهی که به خاطر ثروت و قدرت ایران و نیز به خاطر گسترش کاتولیسیسم علاقهی بسیار به گسترش رابطه با ایران دارد، برای سرگرمی و جلب دوستی پادشاه وقت ایران، شاه عباس را به تماشای نسخهای تئاتری از مراسم هفت روزه ی عید پاک ، با دسته ی سینه زنی، بخوردانها، علم و کتل دعوت میکند. داستانی که در آن، مصائب مسیح از ورود به اورشلیم تا عروج او به نمایش در میاید. پادشاه شوکت طلب ایران نیز، تحت تاثیر شکوه آن مراسم، از آن پس دستور میدهد مراسم عاشورا به همان شکل برگزار شود. بارزترین علامت این گرته برداری نیز علم، این بازتولید فلزی صحنهی شام آخر با مسیح در میانه و حواریون در دو سوی آن است. در کنار این نطفهی تاریخی میراث مهرپرستانه ی ایرانی نیز به آن اضافه شده و آن را به شکل امروزی آن در آورده است. هدف از این توضیح ایناست که پیش از ورود به بحث مشارکت زنان یا مردان در عاشورا، ذکر کنیم که این مراسم، نه به اسلام ربطی دارد و نه به ایران و صرفا کارناوالی است برگرفته شده از فرهنگی دیگر مثل ولنتاین، کریسمس و هالووین که در دست سیستمی خودکامه، با اهداف گفتمانی خاص مصرانه پیگیری و بازتولید میشود.
۲. دومین وجه عاشورا وجه داستانی آن است؛ از نگاه فمنیستی. داستان عاشورا داستانی کاملا مردانه است که در آن زنان، هیچ فاعلیتی ندارند، حضور آنان نه در سطح جنگ آوری و تصمیم گیری، که تنها در پشت صحنه و بصورت جماعتی عزادار، گریان و نالان و بیرنگ باقی میماند. تنها حربه ای که توجیه کنندگان اسلام همواره در برابر نقد های فمنیستی به جای پذیرفتن اینکه زنان در این داستان- و هیچ داستان مذهبی دیگری- نقشی تعیین کننده ندارند مذبوحانه به آن پناه می آورند اینست که زینب، سازندهی گفتمان عاشورا ست. جالب اینجاست که در این میان فراموش میکنند که نه این زن شجاع به قول ایشان سازنده ی گفتمان، بلکه ظاهرا مردی بیمار است که امامت را پس از جنگ بر عهده میگیرد. و زینب، به یکباره از صحنه ی تاریخ حذف میشود. انگار فقط وقت مویه و گریه است که زنان حق مشارکت در این داستان را دارند.
وقتی این دو قسمت بحث را کنار هم قرار دهیم قضیه حالت طنزی جالب به خود میگیرد: اینکه در گفتمان اسلامی، زنان، حتی در یک داستان خیالی وارداتی نیز هیچ نقش تصمیم گیرنده ای را به خود اختصاص نمیدهند. یعنی گفتمان مذهبی، حتی در داستان ها نیز تمایلی برای قرار دادن شمشیر در دستان یک زن یا واگذاری نقشی راهبردی به او ندارد. در اینجاست که آگاهی و آگاهی بخشی ما زنان، باید مقابل پوپولیسم ویرانگر بایستد.
در اینکه دختران زنجیرزن عاشورا شجاعند، بی بابکاند، بی نظیراند هیچ شک و سوالی نیست. فکر نکنم هیچ کس بتواند ذره ای از شجاعت این دختران را انکار کند یا از ارزش مواجههی بیباکانه شان با رژیمی که قبل از سوال کردن شلیک میکند بکاهد. در این هم شکی نیست که اکثر ما طعم بی همتای شربت نذری و موسیقی بی نظیر و نظربازی های پنهانی این مراسم را به عنوان خاطره ای فراموش نشدنی با خود حمل میکنیم. این نوستالژی نه نکوهیده است و نه قابل نقد. نقد آنجا آغاز میشود که ما نوستالژی را با حقیقت و صحنه ی تئاتر دولتی را با عرصه ی واقعی نبرد اشتباه میگیریم.
سوال اصلی این بحث اینست که هدف استراتژیک شرکت در مراسم عزاداری حسین چیست؟
نفس شرکت در مراسمی که از سر تا پا ضد زن است، آیا ورود به بازی رژیم نیست؟ این تمایل ورود به بازیای از آغاز نادرست و دروغین که رژیم کرارا ما را در آن درگیر میکند برای چیست؟ اگر کسی چنان به عاشورا اعتقاد دارد که برای عزاداری امام حسین در مراسم حضور فعال داشته باشد، پیش از آن باید بسیاری از اصول اسلامی را پذیرفته باشد. حجاب اصل دین است، دین ضد زن است و عاشورا، حتی نسخهی وارداتیش، یکی از اشکال نمایش دین است که از قضا یکی از ضد زن ترینهای آن هم هست. اما همین هست که هست.
اگر به اصول دموکراتیک باور داریم، باید بپذیریم که حتی در کشورهای دموکراتیک( یا شبه دموکراتیک) که مراسم عید پاک که برای تماشاچیان، جنبه ی سرگرمی و کارناوال دارد، برای شرکت کنندگان در مراسم مسالهای بسیار جدی است، هیچ زنی در عید پاک اسپانیا در دستهی تخت کشان حضور ندارد. هیچ زنی در انجمنهای اخوت وجود ندارد. چنانکه مردان راهبه وجود ندارند. نمیتوانیم خواستار دموکراسی باشیم، بدون اینکه قبول کنیم دموکراسی به معنای این نیست که ما همه کاری بکنیم. این همان دموکراسی رژیم اسلامی است. رژیمی که دموکراسی برایش یعنی هر کاری دلش بخواهد میکند.
اما دموکراسی واقعی، یعنی احترام به همدیگر، احترام به ممنوعیتهای همدیگر، به تابوهای همدیگر تا جایی که حق و تمامیت ما به عنوان انسان زیر سوال نرود. برای همین است که دموکراسی و رفتار دموکراتیک اینقدر مشکل است.
عاشورا، هرچقدر متوهمانه و ضد زن، قوانینی دارد.
حتی اگر زنان زنجیر زن در آینده ای دموکراتیک بتوانند در عزاداری شرکت کنند، چیزی از روایت مردانهای که عاشورا دارد کم نمیکند. آنگاه ما فقط زنانی خواهیم بود که برای مردانی که شجاع بودند، جنگیدند و مردند عزاداری میکنیم. کجای این گفتمان زنانه ی زن زندگی آزادی است؟ کجای این قرار دادن زنان در محور گفتمان و تولید گفتمان است؟
این صرفا تلاش برای ورود به بازی مردانه رژیم و تلاش برای بازی کردن با قواعد مردانهی رژیم است تا فراموش کنیم اصل قضیه چه بوده و کجا باید جنگید.
زنان تیز هوش و مطالبه گرما باید تلاش به ایجاد گفتمان های جدید و حساسیت ساز کنند. حرکاتی که از نظر استراتژیک گفتمانی نو در زمینی نو بیافریند. تلاش ما باید متمرکز بر خروج از چهارچوب دینی چنین ضد زن به عنوان ابزار حکومت و حرکت به سمت سکولاریسمی باشد که در آن، عاشورا نه گفتمان معرفی کنندهی یک ملت که برنامهای باشد که معتقدان آن را با تمامی مناسک ضد زن آن به جا بیاورند و دیگران، به سرخوشی به تماشای آن به عنوان رسمی قدیمی بایستند. در ایرانی که قوانین دینی حاکم نباشند، ایرانی که اینقدر دین زده نباشد. ایرانی که قانون و سیاست بطور کامل از دین جدا باشند.
اگر زنانی به اسلام و عاشورا باور دارند باید بدانند که دین، فروشگاهی لوکس نیست که بتوان کالایی از هر بخشی از آن را انتخاب کرد و بخشی دیگر را کنار گذاشت. باید بدانند که دین اسلام آنان را نصف یک مرد به حساب میآورد، زندگی آنان نصف یک مرد ارزش دارد، هیچ سهمی از تولید گفتمان یا مشارکت در قدرت یا در میدان عمل، حتی در حد زنجیر زنی برای آنان در نظر گرفته نشده است.
اما در جامعهای سکولار، که هدف ماست، قوانین غیر دینی آنان را برابر می شمرد و با تکیه بر این قوانین، آنان در میدان عمل واقعی دارای سهمی برابر هستند. لذا نیازی به اثبات خود، نیازی به جنگیدن در این کارناوال ندارند. در شرایط حاضر در ایران، این دختران باید بدانند شجاعتشان قدر و قیمتی بی اندازه دارد. اما نهایتا این شجاعت نه در راستای ایجاد تفکر مدرن، بلکه در بازی در زمینی پیش طراحی شده توسط رژیم هرز میرود.
زن زندگی آزادی، خواسته های ما زنان را یک قدم به جلو برد. به سوی اینکه ما وجود داریم، قوانینی نو در میاندازیم و با قواعدی که رژیم اسلامی گفتمان خود را برپایه ی آن بنا نهاده است رو در رو میشویم، اما نه در زمینی که رژیم سعی دارد ما را برای بازی بدان بکشاند، چون هم صاحب زمین است و هم صاحب قواعد بازی. خواسته های این جنبش در واقع ما را از کل فضای طراحی شده توسط رژیم اسلامی جدا و به عنوان گفتمانی آلترناتیو و گزینهای مطرح میکند که تنها راه تحقق آن، عقب نشینی رژیم از اصولی که بر پایه آن بنا شده است.عقب نشینی ای که در عمل به استحالهی ماهوی رژیم منجر میشود. ما به بازی در زمین رژیم نه میگوییم. ما به عقب بر نمیگردیم.