نیاز سلیمی : براهنی پیشروتر از زمانهی خویش بود و با روحیاتی خاص
نیاز سلیمی در گفتوگوی اختصاصی با هفته: پیشروتر از زمانهی خویش بود و با روحیاتی خاص
خانم نیاز سلیمی عزیز، شما از دوستان نزدیک آقای براهنی بودید و ظاهرا از کسانی بودید که به دیدار آقای براهنی در آسایشگاه رفته بودید.
نیاز سلیمی: خیر. در سالهای پایانی عمرش، او را در آسایشگاه ملاقات نکردم چون در شرایطی بود که کسی را نمیشناخت و آن چند نفر انگشتشماری که به ملاقاتش میرفتند هم با خانوادهاش آشنایی داشتند و به خاطر آنها در آسایشگاه حضور پیدا میکردند. در زمان حضور ایشان در آسایشگاه، من از پسرشان، ارسلان، پرسیدم و او گفت که پدرش کسی را نمیشناسد و ارتباط هم برقرار نمیکند و من هم تصمیم گرفتم این کار را انجام ندهم.
دوستی شما با ایشان چگونه و در چه سطحی بود؟
نیاز سلیمی: من این شانس و افتخار را داشتم که پس از آمدنش به کانادا از نزدیک با او آشنا شوم. البته با کارهایش از قبل آشنا بودم. در آن زمان، یک برنامهی فرهنگی و هنری داشتیم به نام «واژه» که ماهی یک بار در یکی از سالنهای دانشگاه تورنتو برگزار میشد. خیلی زود ایشان به جمع برگزارکنندگان واژه پیوستند و بعد از آن، رئیس انجمن قلم کانادا شد. این موضوع به برنامه کمک کرد چون ایشان رابطی بین ایرانیان حاضر در این برنامه و افراد سرشناس فرهنگی از جامعهی کانادا شدند. برنامه عبارت بود از خواندن داستان، شعر، موسیقی زنده، نمایش، نمایش فیلم و سخنرانی. این موضوع باعث نزدیکی ما شد چون دائما در بین یک ماهی که برنامهها برگزار میشد ما با هم ملاقات و برنامهریزی داشتیم. تا حدود ۱۳-۱۲ سال قبل این برنامه ادامه داشت و افراد پراکنده شدند. علاوه بر این، برنامههایی از این دست توسط جوانان برگزار شد و گاهی هم ما به آنها کمک میکردیم.
چرا در مورد رضا براهنی اینقدر اختلافنظر در بین ایرانیان وجود دارد؟
نیاز سلیمی: رضا براهنی یکی از شخصیتهای بسیار مطرح و برجستهی ادبی ماست و هنوز ارزش کارهای ایشان به اندازهی کافی شناخته نشده است. بخشی از این مساله به خاطر روحیات خاص خود ایشان میتواند باشد. در فرهنگ ایرانی همه با هم مدارا میکنند در حالی که ممکن است با هم موافق نباشند. کلا مسالهی نقد در جامعهی ما هنوز جا نیفتاده است. ما هنوز متوجه نشدهایم که نقد به معنای بررسی یک اندیشه یا اثر است و میتواند برای مخاطب و برای خود تولیدکنندهی اثر بسیار راهگشا باشد؛ چون نقاد از یک متر و معیارهای شناختهشده استفاده میکند که میتواند به آفرینشهای بعدی او کمک کند. نقدهای رضا براهنی که نقاد بسیار تیزبین و اهل فن ادبی بود، برای بسیاری گران تمام میشد. گویی قرار بر این است که در برخورد با آثار هر فرد، ما فقط تعریف و تمجید کنیم و چون دکتر براهنی این کار را نمیکرد، مخالفتهای بسیاری با او وجود داشت. به دلیل همان مخالفتها آنقدر که باید به آثارش پرداخته نمیشد یا نامش در جایی ذکر نمیشد.
به نظر من او شاعر بسیار برجستهای بود. کتاب «ظلالله» یکی از مجموعه کارهای بسیار تکاندهنده حتی در عرصهی سیاسی به عنوان ادبیات و شعر سیاسی. خیلی از افراد دیگر ممکن است ایرادهای نابهجایی به او بابت دیدگاههایش بگیرند اما او نقاد بسیار حرفهای بود در حد فرهنگهای دیگر و نویسندهای بسیار زبردستی بود. کارهای او بسیار جلوتر از زمانهی ماست و من امیدوارم که نسل بعد با یک نگاه حرفهایتر و عطوفتبارتری به این آثار نگاه کند و ارزش کارهای ایشان را دریابد.
کسی که در غربت میمیرد به خاک برنمیگردد
ارسلان براهنی نیز در صفحه اینستاگرام خود درباره وضعیت خانواده پس از درگذشت رضا براهنی چنین توضیح داد: دکتر رضا براهنی هیچوقت به خانواده خود وصیتنامه مکتوبی در مورد خاکسپاری نداده است. گرچه چند بار به صورت شفاهی اشاراتی کرده بود و در فیلم کیمیا و خاک بنده نیز گفته بود «کسی که در غربت میمیرد به خاک برنمیگردد» اما تمام این گفتها به معنای وصیت رسمی نیست. چند سال پیش، قبل از اینکه الزایمر پدرم اوج بگیرد چندین بار به همراه مادرم از او در این مورد سوال کردیم پاسخ پدرم این بود که در هنگام لازم هر طور خودتان صلاح دانستید اقدام کنید. خانواده ما در این چند روز گذشته قصد داشت که او را در ایران به خاک بسپارد اما متاسفانه ماجرای خاکسپاری او پیچیدگیهای مخصوص به خود را دارد که از نظر ما چندان قابل پیشبینی نیست. در نهایت من به همراه مادرم، ساناز صحتی و برادرم اسفندیار در تورنتو با برادرم اکتای در ایران و خواهرم الکا در آمریکا جلسهای ترتیب دادیم و طی یک کنفرانس تلفنی خانوادگی موضوع و جوانب را مطرح کردیم و به رایگیری گذاشتیم. من به این نتیجه رسیدم و به این رای دادم که این شخصیت مهم ادبی-تبعیدی فعلا به بهترین شکلی که لایقش هست در تورنتو که در آن ۲۶ سال آخر عمرش را سپری کرده باید به خاک سپرده شود. در مورد مراسم خاکسپاری و بزرگداشت او نیز به زودی خبررسانی خواهد شد. |
عدهای میگویند او به عنوان یکی از حامیان جمهوری اسلامی بود و از این جهت او را نقد میکنند.
نیاز سلیمی: من به عنوان فردی مخالف در هر دو رژیم باید بگویم (و البته در دوران سیاه جمهوری اسلامی به عنوان یک فعال سیاسی بسیار فعالتر بودم)، این ایرادهایی که امروز بسیاری از افرادی که او را نمیشناسند بر ایشان میگیرند را ناروا میدانم. این که رضا براهنی در شروع انقلاب از آن حمایت کرده یا نامه نوشته، نهایت کوتهنگری و بیرحمی است.
در شروع انقلاب این توهم به خاطر میل و اشتیاق مردم برای همه وجود داشت که این انقلاب فصل دیگری است اما به راه دیگری رفت. قرار نبود حکومت کنند و قول داده بودند فقط مرحلهی انتقال قدرت را انجام میدهند اما دروغ گفتند یا به قول آقای خمینی خُدعه کردند. اگر چنین ایرادی به دکتر براهنی وارد است این ایراد باید به تمام کسانی که در آن زمان فعالیت میکردند وارد باشد؛ برای این که تا مدتها بعد از آمدن آقای خمینی به ایران، حتی سازمانهای چپ هنوز در تماس بودند و با او دیدار میکردند. وقتی سرکوبهای اولیه در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ شروع شد، همه متوجه شدند این یک توهم بوده است و به تدریج از انقلاب جدا شدند.
دکتر براهنی به غیر از آن مقطع بسیار کوتاه، بعد از مبارزهی جدی خود با نظام شاهنشاهی تمام وقت و هم و غم خود را (چه در ایران و چه در خارج از ایران)، مصروف مقابله با جمهوری اسلامی کرد و هر جایی که لازم بود روشنگری کرد. ادبیاتی که در این دوران از او باقی مانده، شاهد همین امر است.
درمجموع رضا براهنی از نظر شما چه ویژگیهای شاخصی داشت؟
نیاز سلیمی: از نظر من، دکتر براهنی فردی بود که شاید خلقیات رایج زمانهی خود را نداشت و به همین دلیل خودش مانع گستردهتر شدن و پرمخاطب شدن آثارش شد اما به عنوان یک فرد شهادت میدهم که او ادیب بزرگی بود که در کنار تولیدات ادبی، هیچ لحظهای از دغدغهی آزادی و دموکراسی غافل نشد و علیرغم همهی این سخنان ناقص و ناآگاهانه که پخش شده، او هرگز تجزیهطلب نبود. برای زبان مادری و ضرورت گفتوگو به زبان مادری تلاش میکرد ولی همهی آثارش به زبان فارسی خلق شده است. این را به عنوان یک حق به رسمیت میشناخت. این خاصیتی است که در همه جای دنیا موجود است. ما در کانادا هستیم و در کبک، مشاهده میشود که چقدر روی زبان فرانسه در مقابل زبان انگلیسی حساسیت وجود دارد. این که ما ایشان را به خاطر دفاع از یکی از مبانی شناختهشدهی حقوق بشر برچسب جداییطلب بزنیم منصفانه نیست.
از دست دادن ایشان برای جامعهی فرهنگی و ادبی ایران یک ضایعه است اما این قدر آثار از او بر جای مانده است که خود، معرف شخصیت والایش باشد و در مقایسه با کسانی که عمر طولانیتری داشتند، پربارتر است.
خانم نیاز سلیمی عزیز از این که فرصت خود را در اختیار مجله هفته قرار دادید سپاسگزارم.
در این رابطه بیشتر بخوانید: