لاله فروغانفر، دانشجوی دکترای معماری و مطالعات شهری، دانشگاه لوند سوئد
- برای نگهداشتن زنان در فضای خانه و کسب این سود اضافه، مفاهیمی چون مادرانگی و خانواده اهمیت ویژهای در گفتمان مسلط پیدا کردند: «آنها میگویند عشق، ما میگوییم کار بیجیره و مواجب». کوچکتر شدن ابعاد آشپرخانهها به تقویت نقشهای جنسیتی دامن زده و میتواند به کمترشدن مشارکت مردان در کار خانگی بیانجامد
فضای خصوصی اصطلاحی است که معمولا در تقابل با فضای عمومی و در ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم خانه و در جوامع سنتیتر محرمیت به کاربرده میشود، اما مرز بین خصوصی و عمومی کجاست و آیا اصلا میتوان مرزی بین آنها متصور شد؟ اگر خیابان، میدانها، پارکها و حتی مراکز خرید را فضای عمومی بدانیم که بهروی همه باز هستند، فضاهای زیر پلها یا نیمکتهای شهری که سرپناه بیخانمانها است چگونه در این دوگانه جا میگیرند؟ اگر فضای خصوصی را مترادف با فضای امنیت، آرامش و خانواده بدانیم آیا زنان مورد خشونت خانگی واقعشده را از این گفتمان حذف نکردهایم؟ آیا زنانی چون آسیه پناهی در کرمانشاه که با خشونت دولتی خانه و سرپناهشانشان به اسم آلونکهای غیرمجاز تخریب شد هم همین امنیت و آرامش را تجربه میکنند؟ در سالهای اخیر فضاهای عمومی شهری در ایران از منظر جنسیت مورد بررسی و پژوهش قرارگرفتهاند، اما آنچه کمتر به آن پرداخته شده، نقد ساختار طبقاتی و سلسله مراتبی دوگانه خصوصی – عمومی است. این یادداشت، ضمن تاکید بر رابطه درهمتنیده فضا، جنسیت و قدرت، تقابل دوگانه فضای خصوصی – عمومی را به چالش میکشد و تلاشی است برای روشنگری اینکه روابط اجتماعی حاکم بر فضای خانگی (domestic) و شهری همدیگر را بازتولید میکنند و برای فهم هرکدام نیازمند یک نگاه جامعنگر و رابطهای (relational) هستیم.
جنسیت و بازتولید فضا
خانه، محیطی است متشکل از روابط اجتماعی که ارتباط انسان با آن و نوع استفاده از آن تحتتاثیر الگوهای جنسیتی مسلط و همچنین طبقه، اتنیک (۱) و تفاوتهای فردی قرار دارد. این الگوها متاثر از سنتهای مردسالارانه و روابط قدرت، به صورت مکانمند و زمانمند روابط فضایی خانه را شکل دادهاند. بهاین ترتیب که ذهنیت مردسالارانه به تدریج وارد فضاهای ساختهشده اغلب توسط مردان شدهاند، با گذشت زمان، استفاده مداوم و تکرار الگوهای فضایی (۲) به این فضاها فرم و مفهوم دادهاند و نهایتا تبدیل به استانداردهای فضایی، نرمهای اجتماعی شده و حتی وارد متون مدارس معماری شدهاند. از طرفی جنسیت نه در بدو تولد، بلکه در پروسه اجتماعیشدن و براساس شرایط محیطی و اجتماعی شکل میگیرد و همواره سیال است. متفکرانی از جمله جودیث باتلر (۳)[۱] ساخت اجتماعی جنسیت را برآمده از مناسبات قدرتی میدانند که در فضا حضور دارد. پس در یک رابطه متقابل و پویا (۴)، ساختار جنسیتی در خلق ساختار فضایی نقش دارد و متقابلا روابط فضایی و معماری فضا درشکلگیری ساختار و هویت جنسیتی تاثیر میگذارند. درنتیجه، نقش فضا در ایجاد و تحکیم سیاستهای جنسیتی شکلگرفته از روابط قدرت بسیار مهم است. به همین دلیل هم فضا پیوسته در حال تولید و بازتولید روابط اجتماعی است، ایستا نیست بلکه همواره در حال «شدن» است.
اما مناسبات جنسیتی چطور در فضا بروز میکنند و روابط فضایی چگونه در بازتولید جنسیت و تثبیت آن نقش بازی میکنند؟ برای روشنتر شدن این موضوع باید کمی به لحاظ تاریخی به عقب برگردیم. با آغاز صنعتیشدن و شکلگیری نظام سرمایهداری در غرب و در پیوند با مردسالاری، ما شاهد تقسیم جنسیتی کار بین دوگانه زنان و مردان هستیم. به این معنا که انسانها به دو دسته مرد و زن تقسیم میشوند و مردان در نقش کارگران کارخانهها و با فروختن نیروی بدنی خود وظیفه تولید را عهدهدار شدند و وظیفه تولید نیروی کار و بازتولید اجتماعی برعهده زنان گذاشتهشد. کار بازتولید اجتماعی عبارت بود از زاد و ولد (تولید نیروی کار)، نگهداری از فرزندان، رسیدگی به امور خانه و سالمندان که تحت عنوان کار خانگی به زنان واگذار شد. در واقع زنان بهعنوان نیروی پشتیبان در روند تولید، وظیفه داشتند علاوه بر کار تولید، نیروی کار جدید را نیز بازتولید کرده و با ایجاد زیرساختهای مراقبتی (care) از آنها حمایت کنند [۲]. فمینیستهایی چون سیلویا فدریچی (۵) [۳] (۱۳۹۷) نظریه بازتولید اجتماعی را مطرح کردند و در ادامه به دنبال راهکارهایی برای سیاسی کردن کار بازتولیدی بودند [۴]، چرا که بیشتر این کار خانگی بدون دستمزد و کممنزلت راه را برای استثمار بیشتر زنان میگشود. اما نکته حائز اهمیت دیگری که دراین تقسیم جنسیتی کار اتفاق افتاد اهمیت مادی خانه به عنوان مکان استراحت و تسکین نیروی کار (مردان) بعد از اتمام ساعتکاری بود. در حالی که زنان ساعت مشخصی برای فراغت از کار طاقتفرسای خانگی نداشتند، در واقع کار بازتولید اجتماعی بدون توقف حتی در اوقات فراغت از کار تولیدی نیز در جریان بود. بنا به نظریه فدریچی، زنان به عنوان نیرویی نامرئی، کار بیدستمزدی را انجام میدهند که سود مازادی را به جیب سرمایهداری هدایت میکند [۵]. برای نگهداشتن زنان در فضای خانه و کسب این سود اضافه، مفاهیمی چون مادرانگی و خانواده اهمیت ویژهای در گفتمان مسلط پیدا کردند: «آنها میگویند عشق، ما میگوییم کار بیجیره و مواجب» [۶]. درحالیکه در عمل، زنان تبدیل به نگهبانان فضای خانه و روابط اجتماعی خانگی شدهاند، مردان مشغول ساختن جهان مادی و ذهنی خود هستند. از این مقطع به بعد است که خانه نه تنها به عنوان محل سکونت، بلکه به عنوان عرصهای برای کار بازتولیدی و چرخیدن چرخ سرمایهداری اهمیت اقتصادی – سیاسی مهمی پیدا میکند. در راستای همین ایدئولوژی، دوگانه خصوصی – عمومی و تفکیک جنسیتی فضا تقویت و به طرق مختلف در فضاهای ساختهشده بیشتر بازنمایی میشود.
در مقابل، شکلگیری روابط فضایی در معماری خانه بیارتباط با ساختار فضاهای شهری نیست چرا که کمابیش الگوی مشابهی را دنبال میکنند. در شهرهایی که اغلب توسط معماران و برنامهريزان شهری، سیاستمداران و سرمایهداران متصور میشوند، استفادهکنندگان بالقوه آن نیز مردان درنظرگرفته میشوند. فضاها در خدمت ایدئولوژی مذهبی، سیاسی و مردسالاری قرار میگیرند و درواقع شیوههای حاکمیت و اقتدار سیاسی در فضا نمود عینی مییابند. درنتیجه قدرت سیاسی میتواند در فضایی که اشغال مینماید؛ بازنمایی شود (تانکیس، ۱۳۸۸)[۷]. این بازنماییها همان لایه ایدئولوژیها، مفاهیم و تصوراتی است [۸] که در تفکر مردسالار زنان را مسئول رسیدگی و مراقبت از فرزندان میداند و قصد دارد چنین تفکری را با ابزار طراحی و معماری جا بیاندازد. در این طرز تفکر، زنان و سایر گروههای در اقلیت همچون دگرباشان جنسی و جنسیتی، عناصر نامتجانس فضاهای شهری دیده میشوند که در اولویت مدیران شهری قرار نمیگیرند و رویتناپذیر میمانند. درهمین راستا است که پروژههایی چون مسکن مهر با قرار گرفتن در خارج از محدوده خدمات شهری و متصل نبودن به شبکه حمل و نقل عمومی عملا مشکلات زنان را در انجام کارهای روزمره چندین برابر کرده و با مشکلات اقتصادی موجود، دسترسی آنها به مراکز شهری روزبهروز کمتر میشود. همه این عوامل بعلاوه تمهیدات حکومتی در امنیتی کردن فضاهای شهری و از همه مهمتر کنترل حرکت، پوشش و حجاب زنان، فضاهای شهری را از مفهوم ایدهآلی و دموکراتیک خود یعنی بازبودن و پذیرا بودن همه اقشار بسیار دور کرده است. درحالیکه سرمایهداری و مردسالاری در یک توافق نانوشته خواهان نگهداشتن هرچه بیشتر زنان در فضاهای «خصوصی» – نامیده شده هستند، شهر ساکنان فرودست خود را پس میزند.
از سویی دیگر، تقدسگرایی فضای خصوصی و اصول محرمیت، خشونت خانگی را تبدیل به امری خصوصی- شخصی و درون خانوادگی کرده است و اغلب زنان مورد خشونت واقعشده با این تفکر که «حریم خانه امنیت دارد» و «حریم خصوصی باید حفظ شود» در قبال خشونت خانگی سکوت میکنند. هرچه دسترسی به فضاهای مرکزی-خدماتی برای گروههای در حاشیه و کمدرآمد محدودتر میشود، نیاز به فضای امن خانگی به همراه فضاهای اشتراکی برای جمعشدن، دیدار و ایجاد همبستگی بین زنان نیز بیشتر حس میشود، اما متاسفانه مسئله مسکن و حق سرپناه به چنان موضوعی سیاسی در ایران امروز تبدیل شده است که راه برونرفت از آن به سختی دیده میشود.
معماری خانه و جنسیت
اگرچه پروسه صنعتیشدن دیرتر از غرب وارد ایران شد و باعث دگرگونی الگوهای معماری شد، اما تفکیک جنسیتی بین زنان و مردان (زنانگی و مردانگی) و شکلگیری روابط فضایی سلسله مراتبی براساس سنتهای مردسالارانه، را در دوران پیش از صنعتیشدن و ریشهدار در سنت و مذهب جامعه میتوان یافت. بهطور مثال، در معماری خانههای سنتی با حیاط مرکزی که اغلب متعلق به اقشار متمول بود، شاهد تفکیک فضاها به اندرونی (حریم خصوصی – زنانه) و بیرونی (عرصه عمومی – مردانه) هستیم. این روابط فضایی سلسله مراتبی در مورد خانوادههای کمبضاعت که بعضا زیست اشتراکی در اتاقهای اطراف حیاط مرکزی داشتند به دلیل جمعیت زیاد و کمبود فضا پیچیدهتر هم بوده است، اما وجه اشتراک همه این فضاها، جایگاه زن در اندرونیها، مطبخ و زیرزمین این خانهها است. چنین تفکیک فضایی بازتابی از روابط اجتماعی، عرفی و مذهبی زمان خود بود که شنیدهشدن صدا و دیدهشدن بدن زنان توسط غیر محارم را جایز نمیدانست. با ورود مدرنیته و الگوهای معماری غربی در دوران معاصر، اگرچه ساختار فضایی و سلسله مراتبی اندرونی – بیرونی خانهها دچار تحول شد، اما معماری مسکونی همچنان درگیر ملاحظات سنتی برگرفته از نقشهای جنسیتزده باقی مانده است. زمانی که سایر عوامل اجتماعی مانند طبقه با مساله جنسیت تقاطع پیدا میکنند، این مساله میتواند بر ساختار و روابط اجتماعی ساکنانش نیز تاثیر نهچندان مثبتی داشته باشد. نمونه آن در پروژهای انبوهسازی و مسکن ارزان با حداقل متراژ و کیفیت دیده میشود که در نتیجه چنین ملاحظاتی، ابعاد آشپزخانهها به حداقل رسیده، بهطوریکه بیشتر از یک نفر قادر به حرکت در آن نیست. با توجه به اینکه به طور سنتی آشپزخانه محل حضور زن خانه تعریف میشود که وظیفه بازتولید اجتماعی برعهده اوست، کوچکتر شدن ابعاد آشپرخانهها به تقویت نقشهای جنسیتی دامن زده و میتواند به کمترشدن مشارکت مردان در کارخانگی بیانجامد.
اما همانطور که بل هوکس، فمینیست سیاه آمریکایی خاطرنشان میکند، در شرایطی که گروههایی در جامعه تبعیض و نابرابری را تجربه میکنند، خانه [یا هر فضای آلترناتیو دیگری] میتواند تبدیل به مکانی برای مقاومت و اجرای سیاستهای بدیل در میان گروههای به حاشیه رانده شده باشد[۹]. درمطالعهای که سمانه معافی[۱۰] در مورد خانههای مسکن مهر انجام داده است، مشاهده میکند که پلان اولیه این خانهها با از میان برداشتن دیوار بین آشپزخانه و اتاق نشیمن توسط تعدادی از زنان در حال تغییر است. آنچه که در پلان معماری این خانهها مشهود است، قطع ارتباط بصری بین آشپزخانه و اتاق هال/نشیمن است که در عین حال، آشپزخانه را از نورگیری محروم میکند. اما آنچه که جالب است و نشان از عاملیت استفادهکنندگان این فضاها دارد، تغییرات بعدی خانه توسط ساکنانش است. معافی نقش این دیوار را تفکیککننده آشپزخانه از اتاق نشیمن یا بهعبارتی جداکننده محل آمادهکردن غذا [جایی که زن کار میکند] و محل سرو غذا [برای مرد خانواده] بر اساس روابط سنتی و [حکومتی] مردسالارانه میبیند که باور به تقویت نقشهای کلیشهای جنسیتی دارد. مداخلات فضایی از این دست نشان میدهد که زنان نه تنها با انجام تغییرات فضایی نرمهای جامعه مردسالار را به چالش میکشند، بلکه با عاملیت خود، خواهان مشارکت در پروسه طراحی و رؤیتپذیری بیشتر هستند. در واقع اگرچه فضای خانه مطیع بودن زنان را در پروسه اجتماعیشدن جنسیتی و پدرسالارانه نهادینه میکند، اما سرپیچی و عصیان همیشه وجود دارد. در محیطهای شهری هم با توجه به محدودیتهای اجتماعی اعمال شده از طرف حاکمیت، ماشینهای شخصی تبديل به مكان ديدار، قرار گذاشتن (date) و برداشتن حجاب اجباري در میان زنان شده و خانهها بعضا بهطور موقت تغییر کاربری داده و پذیرای کنسرتهای خانگی زیرزمینی، شو لباس، گالری هنری در میان طبقه متوسط میشوند. در مورد اتنیکهای غیرفارس هم مثلا چندین قهوهخانه قدیمی در تبریز تبدیل به پاتوق گروههای هنری و مکانی برای مقاومت روزمره دربرابر سیاستهای تبعیضی حاکمیت در ممنوعیت استفاده از زبان مادری شده است (فروغانفر، ۲۰۲۰) [۱۱]. این نمونهها نشان میدهند که در نتیجه کنشهای فضایی – اجتماعی، مرز خصوصی با عمومی مدام در حال جابجا شدن است.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت که تفکیک عمومی از خصوصی نه تنها ممکن نیست بلکه میتواند با هدف پسزدن و سلطه بر زنان یا سایر گروههای فرودست، موجب تثبیت نقشهای جنسیتی به نفع نظام مردسالاری و سرمایهداری بوده است. در واقع نرمها و قوانین مردسالارانهای که در خانه بر زنان اعمال میشوند، در یک رابطه متقابل، از فضای خصوصیِ خانه به عرصهی «عمومیِ» شهر کشیده میشود و در آنجا به واسطه قوانین و ضوابط بازتولید شده و دوباره به فضای خصوصی برگردانده میشود. چرا که فضاها نه تنها خنثی نیستند بلکه محصول مناسبات گسترده و کشمکش نیروهای سیاسی و ایدئولوژیکی هستند که به سمت کنترل و دیسیپلین فضا و در نتیجه جامعه میل میکنند. تمهیدات دولتی در ایران تا به امروز در خصوص سیاست مسکن، طراحی، برنامهریزی شهری و سیستم حمل و نقل عمومی، همواره در راستای حذف گروههای اقلیت از جمله زنان بوده است که نتیجتا بیعدالتی جنسیتی، فضایی و نهایتا بیعدالتی اجتماعی را به ارمغان آورده است. زنان اما هرگز از صحن فعالیتهای اجتماعی پا پس نکشیدهاند وعلیرغم سیاستهای کنترل و نظمدهی بدن و زنانگیشان بر خواستههایشان پافشاری و همواره راه نافرمانی را پیدا کردهاند.