ملاندری; من از ایتالیا برایتان مینویسم – برگردان: گلناز غبرایی
چند ماه پیش در مورد کتابی به نام «همه جز من» نوشتم. کتابی از یک نویسنده ی ایتالیایی. امروز نامهای از او خواندم که برای همه ی آنهایی که موضوع کرونا را زیاد جدی نگرفته اند، نوشته. فکر کردم آن را با شما هم در میان بگذارم.
ملاندری متولد سال ۱۹۶۴ و یکی از بزرگترین نویسندههای معاصر ایتالیا ست.
اشپیگل ۲۸.۰۳.۲۰
برگردان: گلناز غبرایی
من از آینده برایتان می نویسم.
من از ایتالیا برایتان مینویسم، یعنی از آینده. ما الان جایی هستیم که شما هم چند روز دیگر به آن خواهید رسید. نمودار این پاندمی نشان میدهد که ما در رقصی موازی به هم می رسیم. ما فقط چند هفته از شما جلوتریم همانطور که ووهان هم چندهفته از ما جلوتر بود.
میبینم که شما هم همان رفتارهای قبلی ما را دارید. همان بحثی که ما چند روز قبل با آنها که فهمیده بودنداوضاع از چه قرار است، داشتیم :« برای یک سرماخوردگی شدید چقدر مسخره بازی در میآورند.»
ما که اینجا در آینده نشستهایم میدانیم که حالا شما در خانههای تان نشستهاید و سعی میکنید سر خود را گرم کنید. بیش از هر چیز دیگر به خوردن روی خواهید آورد، اما نه فقط این، بلکه سعی خواهید کرد به تمام معدود کارهایی که امکانش هست، بپردازید. به دنیای مجازی رو می آورید و با دوستان گروههای مختلف میسازید، اما بعد از مدتی کوتاه حوصله تان سر میرود.
«طاعون» آلبر کامو را قفسه ی کتاب برمیدارید و میفهمید که به راستی هیچ علاقهای به خواندنش ندارید.
و بعد دوباره میخورید.
و بد میخوابید.
به آینده و دمکراسی فکر میکنی.
زندگیتان مجازی میشود . چت میکنید و در گروههای مختلف می نویسید و قرار شام اسکایپی میگذارید.
بیش از هر وقت دیگر دلتان برای دخترها و پسرهای بزرگ تان تنگ میشود و یادتان میآید که از وقتی خانه را ترک کردهاند اولین بار است که نمیدانید چه موقع دوباره میتوانید آنها را ببینید و توی دلتان خالی میشود.
اختلافات و دلخوری ها اهمیت شان را از دست میدهند . به آدمهایی که قسم خورده بودید دیگر هیچ وقت نبینیدشان زنگ میزنید تا بفهمید حالشان چطور است.
خیلی از زنها در خانهشان کتک می خورند.
از خودتان میپرسید بر سر آنها که باید در خانه بمانند ولی خانهای ندارند چه میآید.
وقتی برای خرید میروید احساس میکنید که چقدر ضربهپذیر هستید و از خود میپرسید که اگر جامعه از هم بپاشد، چه میشود و اصلاً به این زودیها تمام میشود و بعد این افکار را برای خود قدغن میکنید ، به خانه میروید و میخورید.
چاق میشوید.
در اینترنت کلاسهای بدنسازی پیدا میکنید.
میخندید، بی پروا میخندید. اهل شوخی و طنز میشوید. طنز تلخ و سیاه. حتی آنها که همیشه خیلی همه چیز را جدی میگرفتند، میفهمند که همه چیز چقدر میتواند مسخره باشد.
با دوستانتان در صف فروشگاه های مواد غذایی قرار میگذارید تا حضوری همدیگر را ببینید، هر چند با فاصله.
برایتان روشن میشود که به چه چیزهایی نیاز نداشتید.
خصلتهای آدمهای دور و برتان را به وضوح میبیند. هم ارزیابی تان درست از آب در میآید و هم حیرت زده میشوید.
روشنفکران مطرح که تا دیروز در مورد همه چیز و همهکس حکم صادر میکردند، سکوت میکنند و از رسانهها ناپدید میشوند. بعضیهاشان بدون کوچکترین احساس همدردی در عمومیت بخشیدن روشنفکرانه شان گم میشوند و شما دیگر به حرفهایشان گوش نمیدهید.
بعضی های دیگر که تا حال زیاد مورد توجه نبودند، خود را انسانهایی عمل گرا، بلند نظر و روشن بین نشان دادند که میتوانند برای دیگران آرامش بخش باشند.
عدهای هم شما را دعوت میکنند تا به تماشای تولد جدید کرهی زمین بنشینید . به شما کمک میکنند تا افق دیدتان وسیعتر شود و در عین حال به طرز وحشتناکی مزاحم تان میشوند ؛ بله سیاره ی زمین میتوان نفس بکشد چون دی اکسید کربن آزاد شده نصف شده، اما آیا شما خواهید توانست صورت حسابهای ماه آینده ی خود را بپردازید؟
مطمئن نیستید که تماشای تولد جدید کره ی زمین یک تجربه ی بینظیر است یا وحشتناک.
شما میروید روی بالکن و ساز میزنید و آواز میخوانید. وقتی ویدئو های ما رامی دیدید که اپرا اجرا میکنیم به خودتان میگفتید :«آه این ایتالیایی ها.» اما ما میدانیم که شما هم آواز خواهید خواند.
و وقتی شما با تمام وجود بخوانید «I Will Survive» ما تاییدتان میکنیم ، همانطور که مردم ووهان وقتی ما خواندیم میخواهیم زنده بمانیم تائیدمان کردند.
بعضی با این فکر که اولین کارشان بعد از این دوران تقاضای طلاق خواهد بود، به خواب میروند.
خیلیها بچهدار خواهند شد.
بچههایتان در کلاسهای آنلاین شرکت خواهند کرد، موجوداتی که گاهی به سختی میشود تحمل شان کرد اما گاهی وجودشان موهبتی بزرگ است. پیرترها هم مثل بچهها حرف گوش نخواهند کرد. مجبور میشوید با آنها هم سر بیرون رفتن که احتمالاً باعث مرگ خود و دیگران میشود، جروبحث کنید.
سعی خواهید کرد به آنها که دارند تک و تنها در بیمارستان میمیرند فکر نکنید.
دلتان میخواهد بر سر آنها که در بیمارستان کار میکنند،گل رز بریزید.
به شما گفته خواهد شد که در این دوران سخت همه در یک قایق نشسته اید. همینطور هم خواهد بود. این تجربه برای همیشه ادراک و احساس تک تک ما را عوض خواهد کرد.
با این همه براساس طبقه ای که به آن تعلق داریم، با هم فرق خواهیم داشت. در خانهای با تراس و باغچه زندانی شدن حتماً با گیرکردن در آپارتمانی شلوغ تفاوت خواهد داشت. به همان اندازه هم میان کسی که میتواند در خانه کارهایش را انجام دهد و آنکه نشسته و میبیند کارش دارد از دست میرود، تفاوت هست.این کشتی که همه در آن نشستهایم تا به این بیماری غلبه کنیم، برای همه یکسان نخواهد بود، چون هیچ وقت برای همه یکسان نبوده.
بالاخره یک زمانی به این نتیجه خواهید رسید که اوضاع خراب است.
خواهید ترسید، با عزیزی در موردش حرف خواهید زد یا ترس تان را برای خودتان نگه خواهید داشت تا به دیگران فشار اضافی نیاورید. دوباره به خوردن روی خواهید آورد.
این را از ایتالیا در مورد آینده به شما میگویم ، اما پنجره ام به سمت آینده بسیار کوچک است. ما فقط چند روز آینده را میتوانیم پیشبینی کنیم. اگر نگاه مان به آینده ی دورتر که برای ما هم ناشناس است، باشد،فقط یک نکته را میتوانم بگویم : وقتی که همه چیز بگذرد، دیگر جهان آن نیست که پیش از آن بوده.
منبع:
اشپیگل